نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1658 | 12 | 62 | وقال لفتيانه اجعلوا بضاعتهم في رحالهم لعلهم يعرفونها إذا انقلبوا إلى أهلهم لعلهم يرجعون |
| | | و به مردان خود گفت: سرمايهشان را در بارهايشان بنهيد، باشد كه چون نزد كسانشان بازگردند و آن را بيابند، بازآيند. |
|
1659 | 12 | 63 | فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا يا أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل وإنا له لحافظون |
| | | چون نزد پدر بازگشتند، گفتند: اى پدر، پيمانه از ما برگرفتهاند. برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بازگيريم. ما نگهدار او هستيم. |
|
1660 | 12 | 64 | قال هل آمنكم عليه إلا كما أمنتكم على أخيه من قبل فالله خير حافظا وهو أرحم الراحمين |
| | | گفت: آيا او را به شما بسپارم، همچنان كه برادرش را پيش از اين به شما سپردم؟ خدا بهترين نگهدار است و اوست مهربانترين مهربانان. |
|
1661 | 12 | 65 | ولما فتحوا متاعهم وجدوا بضاعتهم ردت إليهم قالوا يا أبانا ما نبغي هذه بضاعتنا ردت إلينا ونمير أهلنا ونحفظ أخانا ونزداد كيل بعير ذلك كيل يسير |
| | | چون بار خود گشودند، ديدند كه سرمايهشان را پس دادهاند. گفتند: اى پدر، در طلب چه هستيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما پس دادهاند. براى كسان خود غله بياوريم و برادرمان را حفظ كنيم و بار شترى افزون گيريم، كه آنچه داريم اندك است. |
|
1662 | 12 | 66 | قال لن أرسله معكم حتى تؤتون موثقا من الله لتأتنني به إلا أن يحاط بكم فلما آتوه موثقهم قال الله على ما نقول وكيل |
| | | گفت: هرگز او را با شما نمىفرستم، تا با من به نام خدا پيمانى ببنديد كه نزد منش بازمىآوريد. مگر آنكه همه گرفتار شويد. چون با او عهد كردند، گفت: خدا بر آنچه مىگوييم گواه است. |
|
1663 | 12 | 67 | وقال يا بني لا تدخلوا من باب واحد وادخلوا من أبواب متفرقة وما أغني عنكم من الله من شيء إن الحكم إلا لله عليه توكلت وعليه فليتوكل المتوكلون |
| | | گفت: اى پسران من، از يك دروازه داخل مشويد؛ از دروازههاى مختلف داخل شويد. و من قضاى خدا را از سر شما دفع نتوانم كرد و هيچ فرمانى جز فرمان خدا نيست. بر او توكل كردم و توكلكنندگان بر او توكل كنند. |
|
1664 | 12 | 68 | ولما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم ما كان يغني عنهم من الله من شيء إلا حاجة في نفس يعقوب قضاها وإنه لذو علم لما علمناه ولكن أكثر الناس لا يعلمون |
| | | چون از جايى كه پدر فرمان داده بود داخل شدند، اين كار در برابر اراده خدا سودشان نبخشيد. تنها نيازى در ضمير يعقوب بود كه آن را آشكار ساخت، زيرا او را علمى بود كه خود به او آموخته بوديم ولى بيشتر مردم نمىدانند. |
|
1665 | 12 | 69 | ولما دخلوا على يوسف آوى إليه أخاه قال إني أنا أخوك فلا تبتئس بما كانوا يعملون |
| | | چون بر يوسف داخل شدند، برادرش را نزد خود جاى داد. گفت: من برادر تو هستم. از كارى كه اينان كردهاند اندوهگين مباش. |
|
1666 | 12 | 70 | فلما جهزهم بجهازهم جعل السقاية في رحل أخيه ثم أذن مؤذن أيتها العير إنكم لسارقون |
| | | چون بارهايشان را مهيا كرد، جام را در بار برادر نهاد. آنگاه منادى ندا داد: اى كاروانيان، شما دزدانيد. |
|
1667 | 12 | 71 | قالوا وأقبلوا عليهم ماذا تفقدون |
| | | كاروانيان نزد آنها بازگشتند و گفتند: چه گم كردهايد؟ |
|