نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1643 | 12 | 47 | قال تزرعون سبع سنين دأبا فما حصدتم فذروه في سنبله إلا قليلا مما تأكلون |
| | | یوسف گفت: «هفت سال پیدرپی پویا و کوشا با رنجی مداوم میکارید، پس آنچه را درویدید - جز اندکی را که میخورید - در خوشهاش واگذارید.» |
|
1644 | 12 | 48 | ثم يأتي من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ما قدمتم لهن إلا قليلا مما تحصنون |
| | | «سپس بعد از آن، هفت سال سخت در میرسد (که) آنچه در آن سال(های سبز) از پیش نهادهاید - جز اندکی را که میاندوزید- (آن سالها) همه را خواهند خورد.» |
|
1645 | 12 | 49 | ثم يأتي من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس وفيه يعصرون |
| | | «سپس، سالی در میرسد که مردم در آن (سال) از بیآبی نجات یافته (و) با باران کمک میشوند و در آن (میوه) میفشارند.» |
|
1646 | 12 | 50 | وقال الملك ائتوني به فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربك فاسأله ما بال النسوة اللاتي قطعن أيديهن إن ربي بكيدهن عليم |
| | | و پادشاه گفت: «او را نزد من آورید.» پس هنگامی که آن فرستاده نزد وی آمد (یوسف) گفت: «نزد آقای خویش برگرد و از او بپرس که حالت مهم آن زنانی که دستهای خود را به شدت بریدند چگونه (بوده) است؟ بیگمان پروردگار من به نیرنگ آنان بسی آگاه است.» |
|
1647 | 12 | 51 | قال ما خطبكن إذ راودتن يوسف عن نفسه قلن حاش لله ما علمنا عليه من سوء قالت امرأت العزيز الآن حصحص الحق أنا راودته عن نفسه وإنه لمن الصادقين |
| | | (پادشاه به آن زنان) گفت: « چون از یوسف کام خواستید شما را چه مهمی روی داده بود؟» (زنان) گفتند: «منزّه است خدا! ما هیچ بدی بر یوسف ندانستیم.» همسر عزیز گفت: «اکنون حقیقت به روشنی آشکار شد. من بودم که با او مراودهی شهوتزا کردم (و از او کام خواستم) و بیگمان او بهراستی از راستان است.» |
|
1648 | 12 | 52 | ذلك ليعلم أني لم أخنه بالغيب وأن الله لا يهدي كيد الخائنين |
| | | (یوسف گفت:) «این (درخواست اعادهی حیثیّت) برای آن بود تا (عزیز) بداند که من بیگمان در نهان به او خیانت نکردم. و خدا بیامان نیرنگ خائنان را راهنمایی نمیکند.» |
|
1649 | 12 | 53 | وما أبرئ نفسي إن النفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم |
| | | «و من نفس خود را تبرئه نمیکنم (که) همواره نفس (اماره) همی امرکننده به بدی است، مگر آنچه را که خدای من رحم کند. بهراستی پروردگار من پوشندهی رحمتگر بر ویژگان است.» |
|
1650 | 12 | 54 | وقال الملك ائتوني به أستخلصه لنفسي فلما كلمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين |
| | | و پادشاه گفت: «او را نزد من آورید، تا وی را برای خود برگزینم.» پس چون با او سخن به میان آورد گفت: «تو امروز بهدرستی نزد ما دارای منزلت و مکانت و امانتی بزرگ هستی.» |
|
1651 | 12 | 55 | قال اجعلني على خزائن الأرض إني حفيظ عليم |
| | | (یوسف) گفت: «مرا به خزانهداری (این) سرزمین برگمار. بیگمان من نگهبانی بسی نیرومند و دانا هستم.» |
|
1652 | 12 | 56 | وكذلك مكنا ليوسف في الأرض يتبوأ منها حيث يشاء نصيب برحمتنا من نشاء ولا نضيع أجر المحسنين |
| | | و بدینگونه یوسف را در سرزمین (مصر) مقام و منزلت دادیم، که از آن - هر جا که بخواهد - سکونتی هموار و راهوار میکرد. (اینگونه) هر که را بخواهیم رحمت خود را به او میرسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمیسازیم. |
|