نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1638 | 12 | 42 | وقال للذي ظن أنه ناج منهما اذكرني عند ربك فأنساه الشيطان ذكر ربه فلبث في السجن بضع سنين |
| | | و (یوسف) به آن کس از آن دو که گمان میکرد نجاتیافتنی است، گفت: «مرا نزد آقای خود به یاد آور.» و (اما) شیطان، یادآوری به آقایش را از یادش برد (و) در نتیجه (یوسف) چند سالی در زندان بماند. |
|
1639 | 12 | 43 | وقال الملك إني أرى سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر وأخر يابسات يا أيها الملأ أفتوني في رؤياي إن كنتم للرؤيا تعبرون |
| | | و پادشاه (مصر) گفت: «من (در خواب) میبینم هفت گاو فربه را که هفت (گاو) لاغر آنها را میخوردند، و هفت خوشهی سبز و (نیز) هفت خوشهی دیگر خشکیده را. ای سران قوم! اگر خواب تعبیر میکردهاید، دربارهی خواب من، به من رأی تازهای بدهید.» |
|
1640 | 12 | 44 | قالوا أضغاث أحلام وما نحن بتأويل الأحلام بعالمين |
| | | گفتند: « (اینها) پارههایی است پراکنده از خوابهایی پریشان، و ما به تعبیر خوابهای آشفته دانا نیستیم.» |
|
1641 | 12 | 45 | وقال الذي نجا منهما وادكر بعد أمة أنا أنبئكم بتأويله فأرسلون |
| | | و آن کس از آن دو (به زندانی) که نجات یافته و پس از چندی (سخن یوسف را) به یاد آورده بود گفت: «مرا (به زندان) بفرستید تا شما را از تعبیر این (خواب) خبری مهم بدهم.» |
|
1642 | 12 | 46 | يوسف أيها الصديق أفتنا في سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر وأخر يابسات لعلي أرجع إلى الناس لعلهم يعلمون |
| | | «یوسف! ای مرد بسی راستگوی راستکردار! دربارهی (این خواب که) هفت گاو فربه، هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشهی سبز و هفت (خوشهی) دیگر خشکیده، به ما نظری نو بده. شاید فراسوی مردم برگردم (و) شاید آنان (تعبیر آنها را و صداقت تو را) بدانند.» |
|
1643 | 12 | 47 | قال تزرعون سبع سنين دأبا فما حصدتم فذروه في سنبله إلا قليلا مما تأكلون |
| | | یوسف گفت: «هفت سال پیدرپی پویا و کوشا با رنجی مداوم میکارید، پس آنچه را درویدید - جز اندکی را که میخورید - در خوشهاش واگذارید.» |
|
1644 | 12 | 48 | ثم يأتي من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ما قدمتم لهن إلا قليلا مما تحصنون |
| | | «سپس بعد از آن، هفت سال سخت در میرسد (که) آنچه در آن سال(های سبز) از پیش نهادهاید - جز اندکی را که میاندوزید- (آن سالها) همه را خواهند خورد.» |
|
1645 | 12 | 49 | ثم يأتي من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس وفيه يعصرون |
| | | «سپس، سالی در میرسد که مردم در آن (سال) از بیآبی نجات یافته (و) با باران کمک میشوند و در آن (میوه) میفشارند.» |
|
1646 | 12 | 50 | وقال الملك ائتوني به فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربك فاسأله ما بال النسوة اللاتي قطعن أيديهن إن ربي بكيدهن عليم |
| | | و پادشاه گفت: «او را نزد من آورید.» پس هنگامی که آن فرستاده نزد وی آمد (یوسف) گفت: «نزد آقای خویش برگرد و از او بپرس که حالت مهم آن زنانی که دستهای خود را به شدت بریدند چگونه (بوده) است؟ بیگمان پروردگار من به نیرنگ آنان بسی آگاه است.» |
|
1647 | 12 | 51 | قال ما خطبكن إذ راودتن يوسف عن نفسه قلن حاش لله ما علمنا عليه من سوء قالت امرأت العزيز الآن حصحص الحق أنا راودته عن نفسه وإنه لمن الصادقين |
| | | (پادشاه به آن زنان) گفت: « چون از یوسف کام خواستید شما را چه مهمی روی داده بود؟» (زنان) گفتند: «منزّه است خدا! ما هیچ بدی بر یوسف ندانستیم.» همسر عزیز گفت: «اکنون حقیقت به روشنی آشکار شد. من بودم که با او مراودهی شهوتزا کردم (و از او کام خواستم) و بیگمان او بهراستی از راستان است.» |
|