نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1610 | 12 | 14 | قالوا لئن أكله الذئب ونحن عصبة إنا إذا لخاسرون |
| | | گفتند: «اگر بهراستی گرگ او را بخورد - حال آنکه ما گروهی نیرومند و متحدیم - در آن صورت ما بیچون گروهی بس زیانکار (و بیبندوبار) خواهیم بود.» |
|
1611 | 12 | 15 | فلما ذهبوا به وأجمعوا أن يجعلوه في غيابت الجب وأوحينا إليه لتنبئنهم بأمرهم هذا وهم لا يشعرون |
| | | پس هنگامیکه او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانهی (آن) چاه بیفکنند، و سوی او وحی کردیم که بهراستی آنان را همانا از این کارشان - در حالیکه باریکبینی نمیکنند - با خبری مهم آگاه خواهیکرد. |
|
1612 | 12 | 16 | وجاءوا أباهم عشاء يبكون |
| | | و شامگاهان، گریان نزد پدرشان (باز) آمدند. |
|
1613 | 12 | 17 | قالوا يا أبانا إنا ذهبنا نستبق وتركنا يوسف عند متاعنا فأكله الذئب وما أنت بمؤمن لنا ولو كنا صادقين |
| | | گفتند: «ای پدر! بهراستی ما رفتیم مسابقه بدهیم، و یوسف را پیش کالای خود نهادیم، پس گرگ او را خورد، ولی تو ما را -هر چند راستگو (هم) باشیم- باورکننده نیستی.» |
|
1614 | 12 | 18 | وجاءوا على قميصه بدم كذب قال بل سولت لكم أنفسكم أمرا فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون |
| | | و (پرچموار) با پیراهنش که آغشته به خونی دروغین بود آمدند. (یعقوب) گفت: «(نه!) بلکه نفوس امارهی شما کاری (دروغین) را برایتان آراسته است. پس (اینک جای) صبری زیباست. و بر آنچه توصیف میکنید، تنها یاری (از) خداست.» |
|
1615 | 12 | 19 | وجاءت سيارة فأرسلوا واردهم فأدلى دلوه قال يا بشرى هذا غلام وأسروه بضاعة والله عليم بما يعملون |
| | | و کاروانی رهسپار آمد. پس (کارگر) آبآور خود را فرو فرستادند (و) او دلوش را (به آن چاه) انداخت. گفت: «مژده! این یک پسری است!» و او را چون کالایی پنهان داشتند، حال آنکه خدا به آنچه میکردند بسی داناست. |
|
1616 | 12 | 20 | وشروه بثمن بخس دراهم معدودة وكانوا فيه من الزاهدين |
| | | و او را به بهایی ناچیز- چند درهم کم شمار- فروختند، و در آن از زاهدان [:بیاعتنایان و کمجویان] بودند. |
|
1617 | 12 | 21 | وقال الذي اشتراه من مصر لامرأته أكرمي مثواه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدا وكذلك مكنا ليوسف في الأرض ولنعلمه من تأويل الأحاديث والله غالب على أمره ولكن أكثر الناس لا يعلمون |
| | | و آن کس از مصریان که او را خریده به همسرش گفت: «جایگاه و آرامشگاهش را نیکو بدار، شاید به حال ما سود بخشد یا او را به فرزندی برگیریم.» و بدینگونه ما یوسف را در آن سرزمین مکانت بخشیدیم و برای اینکه به او تأویل حوادث و خوابها را بیاموزیم. و خدا بر کار خویش چیره است ولی بیشتر مردم نمیدانند. |
|
1618 | 12 | 22 | ولما بلغ أشده آتيناه حكما وعلما وكذلك نجزي المحسنين |
| | | و چون به رشدهایش رسید، او را حاکمیتی و علمی (بسیار) دادیم. و نیکوکاران را این چنین پاداش میدهیم. |
|
1619 | 12 | 23 | وراودته التي هو في بيتها عن نفسه وغلقت الأبواب وقالت هيت لك قال معاذ الله إنه ربي أحسن مثواي إنه لا يفلح الظالمون |
| | | و آن (بانو) که یوسف در خانهاش بود با او (برای کامگیری از او) رفت و آمدهایی (شهوتزا و محبتافزا) کرد و همهی درها(ی عذر و بهانه) را به رویش بست و گفت: «وای بر تو (که به من تن نمیدهی)!» (یوسف) گفت: «پناه بر خدا! او پروردگار من است که به من جایگاهی نیکو داده است. بیگمان ستمکاران رستگار نمیکنند.» |
|