نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1604 | 12 | 8 | إذ قالوا ليوسف وأخوه أحب إلى أبينا منا ونحن عصبة إن أبانا لفي ضلال مبين |
| | | هنگامی که (برادران پدری یوسف) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین که از یک مادرند) در پیش پدرمان از ما محبوبترند، در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم (و از آن دو برای پدر سودمندتر میباشیم). مسلّماً پدرمان در اشتباه روشنی است. [[«عُصْبَةٌ»: گروه متّحد و نیرومند. «ضَلالٍ»: خطای در اندیشه و عدم رعایت مساوات در محبّت.]] |
|
1605 | 12 | 9 | اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضا يخل لكم وجه أبيكم وتكونوا من بعده قوما صالحين |
| | | یوسف را بکشید، یا او را به سرزمینی (دور دست) بیفکنید، تا توجّه پدرتان فقط با شما باشد (و تنها و تنها شما را دوست داشته باشد و به شما مهر ورزد) و بعد از آن (از گناه خود پشیمان میشوید و توبه میکنید و) افراد صالحی خواهید گشت (چرا که خدا توبهپذیر است و پدر هم عذرتان را قبول مینماید). [[«إطْرَحُوهُ»: بیندازید. «یَخْلُ لَکُمْ»: خالصانه از آن شما میشود. تنها متوجّه شما میگردد. «وَجْهُ»: چهره. ذات. کنایه از خوشروئی و توجّه به احوال و اوضاع ایشان است.]] |
|
1606 | 12 | 10 | قال قائل منهم لا تقتلوا يوسف وألقوه في غيابت الجب يلتقطه بعض السيارة إن كنتم فاعلين |
| | | گویندهای از آنان گفت: یوسف را مکشید (که کشتن جرمی عظیم و گناهی نابخشودنی است) و بلکه او را به ژرفای چاه بیندازید تا قافلهای او را برگیرد (و به سرزمین دورافتادهای ببرد)، اگر (برای دورکردن او و رسیدن به هدف خود) میخواهید کاری بکنید. [[«غَیَابَةِ»: نهآن گاه. مراد ژرفای چاه است. «الْجُبِّ»: چاه. «السَّیَّارَةِ»: جمع سَیّار، قافلهها. کاروانیان.]] |
|
1607 | 12 | 11 | قالوا يا أبانا ما لك لا تأمنا على يوسف وإنا له لناصحون |
| | | (پس از اتّفاق آنان بر دور داشتن یوسف، به پدرشان) گفتند: پدر جان! چرا نسبت به یوسف به ما اطمینان نمیکنی؟ در حالی که ما خیرخواه او میباشیم (و جز محبّت و خلوص از ما ندیده است و راهنما و دلسوز وی بوده و هستیم). [[«نَاصِحُونَ»: خیرخواهان. راهنمایان به کار نیک.]] |
|
1608 | 12 | 12 | أرسله معنا غدا يرتع ويلعب وإنا له لحافظون |
| | | فردا او را با ما بفرست (تا در میان چمنزارها و گلزارها) بخورد و بازی کند و ما مراقب و نگهبان وی خواهیم بود. [[«یَرْتَعْ»: بچرد. مراد خوردن و آشامیدن و بهرهمندی از میوهها و چیزهای خوشمزه است.]] |
|
1609 | 12 | 13 | قال إني ليحزنني أن تذهبوا به وأخاف أن يأكله الذئب وأنتم عنه غافلون |
| | | گفت: اگر او را از پیش من دور کنید و ببرید، ناراحت و غمگین میگردم. میترسم که شما از او غافل شوید و گرگ وی را بخورد. |
|
1610 | 12 | 14 | قالوا لئن أكله الذئب ونحن عصبة إنا إذا لخاسرون |
| | | گفتند: اگر گرگ او را بخورد، در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم (و از او محافظت میکنیم) در این صورت ما زیانمندانی بیش نخواهیم بود (و جز ننگ و عار بهرهای نخواهیم داشت). [[«عُصْبَة»: (نگا: یوسف / 8، نور / 11، قصص / 76)]] |
|
1611 | 12 | 15 | فلما ذهبوا به وأجمعوا أن يجعلوه في غيابت الجب وأوحينا إليه لتنبئنهم بأمرهم هذا وهم لا يشعرون |
| | | هنگامی که او را بردند و تصمیم گرفتند که او را به ژرفای چاه بیندازند (و عاقبت هم نقشهی خود را اجرا کردند)، در همین حال بدو پیام دادیم که در آینده آنان را به این کاری که (در حق تو) کردند آگاه خواهی ساخت، در حالی که نخواهند فهمید (که تو برادر ایشان یوسف هستی. همان برادری که بر نیرنگ او همداستان شدند و گمان بردند که از دست او آسوده گشتند). [[«لَمَّا»: جواب (لَمّا) محذوف است و تقدیر چنین است: فَلَمّا ذَهَبُوا بِهِ، نَفَذُوهُ فَحَفِظْنَاهُ. «أَوْحَیْنَا»: وحی کردیم. مراد الهام قلبی است (نگا: مریم / 17، قصص / 7). «وَ أَوْحَیْنا»: حرف واو زائد است.]] |
|
1612 | 12 | 16 | وجاءوا أباهم عشاء يبكون |
| | | شبانگاه گریهکنان پیش پدرشان برگشتند (و شیون سر دادند). [[«یَبْکُونَ»: میگریستند. حال است.]] |
|
1613 | 12 | 17 | قالوا يا أبانا إنا ذهبنا نستبق وتركنا يوسف عند متاعنا فأكله الذئب وما أنت بمؤمن لنا ولو كنا صادقين |
| | | گفتند: ای پدر! ما رفتیم و سرگرم مسابقه (ی دو و تیراندازی) گشتیم و یوسف را نزد اثاثیّهی خود گذاردیم و گرگ (آمد و) او را خورد. تو هرگز (سخنان) ما را باور نمیداری، هرچند هم راستگو باشیم (چرا که یوسف را بسیار دوست میداری و ما را بدخواه او میانگاری). [[«نَسْتَبِقُ»: مسابقه میدادیم. «مُؤْمِنٍ»: باورکننده. تصدیقکننده.]] |
|