بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
17210في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ولهم عذاب أليم بما كانوا يكذبون
در دلهایشان بیماری (حسودی و کینه‌توزی با مؤمنان) است و خداوند (نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد، و عذاب دردناکی (در دنیا و آخرت) به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان می‌باشد. [[«مَرَضٌ»: مراد بیماری معنوی نفاق است. «فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً»: مراد از این بیماری، بیماری حقد و کینه و اندوهی است که بیماری دل هستند (نگا: توبه / 124 و 125). «أَلِیمٌ»: دردناک.]]
18211وإذا قيل لهم لا تفسدوا في الأرض قالوا إنما نحن مصلحون
هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم. [[«مُصْلِحُونَ»: اصلاحگران.]]
19212ألا إنهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون
هان! ایشان بی‌گمان فسادکنندگان و تباهی‌پیشگانند ولیکن (به سبب غرور و فریب‌خوردگی خود به فسادشان) پی نمی‌برند. [[«أَلا»: هان!]]
20213وإذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا أنؤمن كما آمن السفهاء ألا إنهم هم السفهاء ولكن لا يعلمون
و هنگامی که بدانان گفته شود: ایمان بیاورید همان گونه که توده‌ی مردم ایمان آورده‌اند، گویند: آیا همانند بی‌خردان ایمان بیاوریم؟ هان! ایشان بی‌خردانند ولیکن نمی‌دانند (که نادانی و بی‌خردی منحصر بدیشان و محدود بدانان است). [[«السُّفَهَآءُ»: جمع سفیه، بی‌خردان. نادانان. از مصدر سفاهت، به معنی: جهالت و بی‌عقلی.]]
21214وإذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا وإذا خلوا إلى شياطينهم قالوا إنا معكم إنما نحن مستهزئون
وقتی که (منافقان) با مؤمنان روبرو می‌گردند، می‌گویند: ما هم ایمان آورده‌ایم. و هنگامی که با رؤسای شیطان‌صفت خود به خلوت می‌نشینند، می‌گویند: ما با شمائیم و (مؤمنان را) مسخره می‌نمائیم. [[«لَقُوا»: برخورد کردند. ملاقات نمودند. «خَلَوْا»: خلوت کردند. به خلوت نشستند. اجتماع کردند. «إلی»: با. «شَیَاطِینِهِمْ»: با اهریمنان خود. مراد از شیاطین، دوستان کفرپیشه و رؤسای شیطان صفت ایشان است. «مُسْتَهْزِءُونَ»: مسخره‌کنندگان. بازیچه قراردهندگان.]]
22215الله يستهزئ بهم ويمدهم في طغيانهم يعمهون
خداوند ایشان را مسخره می‌نماید و آنان را رها ساخته تا کورکورانه به سرکشی خویش ادامه دهند. [[«یَسْتَهْزِئ‌ُ»: مسخره می‌کند. مورد استهزاء قرار می‌دهد. در آیه‌های 14 و 15، صنعت مُشاکله به کار رفته است که اتّفاق در لفظ و اختلاف در معنی است. مثلاً در شعر زیر، «ظلم»، در مصرع اوّل، به معنی ستم، و در مصرع دوم، به معنی پاداش به کار رفته است: کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش «یَمُدُّهُمْ»: یاریشان می‌دهد. در اینجا به معنی: بدیشان مهلت و فرصت می‌دهد. «یَعْمَهُونَ»: سرگردان و حیران شوند. از ماده (عمّه) به معنی کوردلی و سرگشتگی.]]
23216أولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم وما كانوا مهتدين
اینان رهنمودهای (پروردگار) را به (بهای) گمراهی فروخته‌اند و چنین بازرگانی و معامله‌ی آنان سودی در بر ندارد، و راه‌یافتگان (طریق حق و حقیقت) بشمار نمی‌آیند. [[«اشْتَرَوْا»: خریدند. در اینجا به معنی: عوض کردند. «مُهْتَدِینَ»: راه‌یافتگان. راهیابان. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی»: گمراهی را برگزیده‌اند و هدایت را رها کرده‌اند.]]
24217مثلهم كمثل الذي استوقد نارا فلما أضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم وتركهم في ظلمات لا يبصرون
داستان اینان، همانند داستان کسی است که آتشی را با کوشش فراوان بیفروزد (تا خود و همراهانش از آن استفاده کنند) و آن گاه که آتش دورو بر او را روشن گرداند، پروردگار آتش آنان را خاموش و نابود نماید، و ایشان را در انبوهی از تاریکیها رها سازد، به گونه‌ای که چشمانشان (چیزی) نبیند. [[«مَثَلُهُمْ»: مثل، به معنی صفت و وضع حال. «الَّذِی»: موصول است وصله آن (اسْتَوْقَدَ) و مفرد است. ولی پس از آن ضمیر (هُمْ) و فعل (لا یُبْصِرُونَ) ذکر می‌شود که جمع است! علّت آن در بخش نخست آیه، یک نفر، و در بخش دوم آیه، همان فرد همراه قوم و همراهانش مورد نظر است. به عبارت دیگر، (اسْتَوْقَدَ) و (مَا حَوْلَهُ) به صورت مفرد، سپس (ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ) به صورت جمع آمده است. علّت آن، این است که (الَّذِی) به منزله (مَنْ) گرفته شده و ضمیری که به (مَنْ) برمی‌گردد، می‌تواند به صورت مفرد یا جمع باشد (نگا: زمر / 33). «اسْتَوْقَدَ»: برافروخت. تلاش کرد که آتش را شعله‌ور و زبانه‌کش سازد. «أَضَآءَتْ»: روشن کرد.]]
25218صم بكم عمي فهم لا يرجعون
(آنان همچون) کران و لالان و کورانند و (به سوی حق و حقیقت) راه بازگشت ندارند. [[«صُمٌّ»: جمع اَصَمّ، کران. «بُکْمٌ»: جمع أبْکَم، لالان. «عُمْیٌ»: جمع أَعْمی، کوران.]]
26219أو كصيب من السماء فيه ظلمات ورعد وبرق يجعلون أصابعهم في آذانهم من الصواعق حذر الموت والله محيط بالكافرين
یا گوئی داستان آنان همچون داستان کسانی است که به باران توفنده‌ای گرفتار آمده باشند که از آسمان فرو ریزد، و در آن، انبوه تاریکیها و رعد و برق بوده باشد، و از بیم مرگ انگشتان خود را در گوشهایشان فرو برند تا از صدای صاعقه در امان بمانند. (نمی‌دانند که) خدا از هر سو دور کافران را فرا گرفته است (و هر وقت و هر جا بخواهد نابودشان می‌نماید). [[«صَیِّبٍ»: باران تند. رگبار باران. در عبارت «کَصَیِّبٍ»: مضاف حذف شده است، و اصل آن چنین است: کَقَوْمِ أَصْحَابِ صَیِّبٍ ... «السَّمَآءِ»: آسمان. مراد ابر آسمان است. «فِیهِ ظُلُمَاتٌ ...»: مراد این است که همراه با تاریکیها و غیره است. «أَصَابِعَهُمْ»: اصابع جمع إصْبَع، انگشتان. «آذَانِهِمْ»: آذَان جمع أُذُن، گوشها.]]


0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

22884876415987313361714840715531542