نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1574 | 11 | 101 | وما ظلمناهم ولكن ظلموا أنفسهم فما أغنت عنهم آلهتهم التي يدعون من دون الله من شيء لما جاء أمر ربك وما زادوهم غير تتبيب |
| | | ما بدانان ستم نکردیم (و بیهوده نابودشان ننمودیم) و بلکه خودشان (با کفر و فساد و پرستش بتها و غیره) بر خویشتن ستم روا داشتند، و معبودهائی را که بغیر از خدا میپرستیدند و به فریاد میخواندند، کمترین سودی بدانان نرساندند و هیچ گونه کمکی نتوانستند بدیشان بنمایند (و مثلاً آنان را از هلاک و نابودی برهانند) بدان گاه که فرمان (هلاک ایشان از سوی) پروردگارت صادر گردید، و جز بر هلاک و زیانشان نیفزودند (و تنها مایهی بدبختی و نابودی ایشان شدند و بس). [[«مَآ أَغْنَتْ عَنْهُمْ»: عذاب خدا را از ایشان دور نکرد. بدیشان سودی نبخشید. «مِن شَیْءٍ»: هیچ چیزی. حرف (مِنْ) در اینجا برای عمومیّت نفی بعد از خود میباشد. «تَتْبِیب»: هلاک ساختن. زیانمند کردن.]] |
|
1575 | 11 | 102 | وكذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى وهي ظالمة إن أخذه أليم شديد |
| | | عقاب پروردگار تو این چنین است (که دربارهی قوم نوح و عاد و ثمود و مدین و غیره گذشت) هرگاه که (بر اثر کفر و فساد، اهالی) شهرها و آبادیهائی را عقاب کند که ستمکار باشند. به راستی عقاب خدا دردناک و سخت است. [[«أَخْذُ»: عقاب. عذاب. هلاک کردن. «الْقُرَی»: واژه (الْقُرَی) متنازع مصدر (اَخْذُ) و فعل (أَخَذَ) است.]] |
|
1576 | 11 | 103 | إن في ذلك لآية لمن خاف عذاب الآخرة ذلك يوم مجموع له الناس وذلك يوم مشهود |
| | | به حقیقت در این (مجازات و نابودی ملّتهای ستمگر، و در این روایات و اخبار گذشتگان) عبرت بزرگی است برای کسی که از عذاب آخرت بهراسد. آن روزی که مردمان را در آن (برای حساب و کتاب) گرد میآورند، و روزی است که (از سوی مردمان و فرشتگان و پریان) مشاهده میگردد (و همگان آن را خواهند دید و ناظر صحنههایش خواهند شد). [[«آیَةً»: نشانه قدرت و مشیّت خدا. حجّت و برهان آشکار بر اجراء قوانین و سنن خدا درباره آفریدگانش. عبرت و پند. «یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ»: روز گردهمآئی (نگا: تغابن / 9). «یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»: روز دیدنی (نگا: آلعمران / 30).]] |
|
1577 | 11 | 104 | وما نؤخره إلا لأجل معدود |
| | | ما چنین روزی را فقط تا زمان اندکی به تأخیر میاندازیم. [[«أَجَلٍ»: مدّت. سر رسید زمانی. «مَعْدُودٍ»: کم. اندک. «أَجَلٍ مَّعْدُودٍ»: انتهاء مدّت قلیل، که عمر دنیا است (نگا: شوری / 17).]] |
|
1578 | 11 | 105 | يوم يأت لا تكلم نفس إلا بإذنه فمنهم شقي وسعيد |
| | | زمانی که این روز فرا میرسد کسی یارای سخن گفتن و دم بر آوردن ندارد، مگر با اجازهی خدا. (در چنین روزی، مردمان دو گروه بیش نیستند:) دستهای از آنان (به سبب کفر و ضلال، به انواع عذاب گرفتارند و) بدبختند، و دستهای (به سبب طاعت و عبادت، غرق در نعمتهای گوناگونند و) خوشبختند. [[«نَفْسٌ»: فردی. کسی. «شَقِیٌّ»: بدبخت. «سَعِیدٌ»: خوشبخت.]] |
|
1579 | 11 | 106 | فأما الذين شقوا ففي النار لهم فيها زفير وشهيق |
| | | و امّا آنان که بدحال و بدبیارند در آتش دوزخ جای دارند و در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله و فریاد سر میدهند. [[«شَقُوا»: بدبخت و بدبیار شدهاند. «زَفِیرٌ»: صدای ناشی از بازدم و نفَس بازپس دادنِ شدید و طولانی. «شَهِیقٌ»: صدای دم و نفَس بازپس بردن شدید و طولانی.]] |
|
1580 | 11 | 107 | خالدين فيها ما دامت السماوات والأرض إلا ما شاء ربك إن ربك فعال لما يريد |
| | | آنان در دوزخ جاودانه میمانند تا آن گاه که آسمانها و زمین (آنجا) برپا است. (یعنی تا دوزخ، دوزخ است در آن بسر میبرند) مگر این که خدای تو بخواهد (و اوضاع را دگرگون کند، و عذابی را جایگزین عذاب دیگری گرداند). بیگمان پروردگار تو هر کاری را که بخواهد انجام میدهد (و چیزی نمیتواند جلو او را بگیرد و از انجام آن کار باز دارد). [[«مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الأرْضُ»: مادام که آسمانها و زمینبرپا است. یعنی تا دوزخْ دوزخ است. چرا که مراد از آسمانها و زمین، آسمانها و زمین دوزخ است و آن هر آن چیزی است که بالای سر و زیر پای دوزخیان قرار دارد (نگا: ابراهیم / 48). یا این که مراد جاودانگی و نفی انقطاع است همان گونه که عرب میگوید: لا أَفْعَلُ کَذا ما لاحَ کَوْکَبٌ ... مَا اخْتَلَفَ الَّیْلُ وَ النَّهارُ. «إِلاّ مَا شَآءَ رَبُّکَ»: مراد تقیید سرمدی و ابدی بودن است، نه افاده عدم عموم (نگا: انعام / 128، اعراف / 188، یونس / 49، اعلی / 7). یا این که استثناء متوجّه اهل توحید گناهکار است. یعنی: افراد بدبخت در دوزخ جاودانه میمانند مگر مؤمنان بزهکار.]] |
|
1581 | 11 | 108 | وأما الذين سعدوا ففي الجنة خالدين فيها ما دامت السماوات والأرض إلا ما شاء ربك عطاء غير مجذوذ |
| | | و امّا کسانی که (به سبب انجام کارهای نیکو) خوشبخت شدهاند (وارد بهشت گشته و) در بهشت جاودانه میمانند، مادام که آسمانها و زمین برپا است، مگر این که خدا بخواهد (و اهل توحید بزهکار را وارد بهشت نسازد و به دوزخشان دراندازد و بعدها بیرونشان آورد و به بهشتشان برد. خداوند به افراد خوشبخت) عطیّهی عظیمی میدهد که گسیختنی (و کاستی پذیرفتنی) نیست. [[«إِلاّ مَا شَآءَ رَبُّکَ»: مراد سرمدیّت و ابدیّت است. یا این که (ما) به معنی (مَنْ) است و استثناء موحّدین بزهکار از ضمیر (سَعِدُوا) است که سالها بعد از چنین افراد خوشبختی از دوزخ خارج و به بهشت میآیند. «عَطَآءً»: عطیّه. بخشش. مفعول مطلق است و تقدیر چنین است: یُعْطِیهِمْ عَطَآءً. عَطاء مصدر یا اسم مصدر و به معنی (إعطاء) است. حال مفعول مقدّر و تمییز از نسبت هم بشمار آوردهاند. «غَیْرَ مَجْذُوذٍ»: غیر مقطوع. ناگسستنی. همیشگی و پیاپی.]] |
|
1582 | 11 | 109 | فلا تك في مرية مما يعبد هؤلاء ما يعبدون إلا كما يعبد آباؤهم من قبل وإنا لموفوهم نصيبهم غير منقوص |
| | | (ای پیغمبر! دربارهی قوم بتپرست خود) شکّ و تردیدی به خویشتن راه مده که اینان همان چیزهائی را میپرستند و همان عبادتی را میکنند که پدران ایشان در گذشته آنها را میپرستیدند و بدان گونه پرستش مینمودند. (سرنوشت دنیا و آخرت بتپرستان و منحرفان پیشین را هم برایت روایت کردیم و دانستی که بر سرشان چه آمد و چه میآید) و ما بهرهی (استحقاقی جزا و سزای) اینان را نیز بیکم و کاست خواهیم داد. [[«مِرْیَة»: شکّ و تردید. «مِمَّا»: از چیزهائی که. درباره پرستشی که. (ما) میتواند مصدریّه بوده، و یا موصوله باشد و مضاف حذف شده باشد؛ یعنی درباره پرستشگران بتان. «غَیْرَ مَنقُوصٍ»: بی کم و کاست. به تمام و کمال. (غَیْرَ) حال مؤکّده (نصیب) است.]] |
|
1583 | 11 | 110 | ولقد آتينا موسى الكتاب فاختلف فيه ولولا كلمة سبقت من ربك لقضي بينهم وإنهم لفي شك منه مريب |
| | | ما کتاب (آسمانی تورات) را به موسی دادیم و سپس دربارهی آن (از سوی پیروان در تفسیر و معنی آن بر حسب اهواء و شهوات ایشان) اختلاف شد (و بسیاری از حق به دور گشتند و دسته دسته و پراکنده شدند) و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود (که عذاب کافران و مجازات شدید مبطلان تا روز رستاخیز به تأخیر انداخته شود) دربارهی چیزی که در آن اختلاف پیدا کرده بودند (با تمییز حق از باطل، و برجای داشتن محِقّ و نابودکردن مبطِل) داوری میشد (و مسألهی کفر و نفاق خاتمه مییافت، چرا که از ترس نابودی آنی، اختیار که رمز تکامل و پیشرفت است از میان برمیخاست و جبر مطلق بر جامعه حاکم میشد. امّا چون مجازات آنی مخالف سرشت انسانی است، خدا چنین نکرد). آنان (که تورات را از پدران خود به ارث بردهاند) دربارهی کتاب (آسمانی خود) به شکّ و تردید شگفتی گرفتار آمدهاند (و از حقیقت فرسنگها به دور افتادهاند). [[«لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ ...»: (نگا: یونس / 19). «لَفِی شَکٍّ ...»: (نگا: هود / 62).]] |
|