نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1543 | 11 | 70 | فلما رأى أيديهم لا تصل إليه نكرهم وأوجس منهم خيفة قالوا لا تخف إنا أرسلنا إلى قوم لوط |
| | | پس چون دستهایشان را دید (که) بدان نمیرسد، انکار (و انگار)شان کرد و از ایشان ترسی (به دل) برگرفت. گفتند: «مترس، ما بهراستی سوی قوم لوط فرستاده شدهایم.» |
|
1544 | 11 | 71 | وامرأته قائمة فضحكت فبشرناها بإسحاق ومن وراء إسحاق يعقوب |
| | | در حالیکه زن او ایستاده بود، خندید. پس وی را به اسحاق و بعد از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. |
|
1545 | 11 | 72 | قالت يا ويلتى أألد وأنا عجوز وهذا بعلي شيخا إن هذا لشيء عجيب |
| | | (همسر ابراهیم) گفت: «ای وای بر من! آیا فرزند آورم، با آنکه من پیرزنی بس عاجزم و این شوهرم در حالت پیری (و سالخوردگی) است؟ بهراستی این چیزی بس شگفتانگیز است.» |
|
1546 | 11 | 73 | قالوا أتعجبين من أمر الله رحمت الله وبركاته عليكم أهل البيت إنه حميد مجيد |
| | | گفتند: «آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان (رسالت) است. بیگمان او ستودهای بزرگوار [:بزرگمنش و بزرگبینش] است.» |
|
1547 | 11 | 74 | فلما ذهب عن إبراهيم الروع وجاءته البشرى يجادلنا في قوم لوط |
| | | پس هنگامی که (هنگامهی) ترس از ابراهیم برفت و مژده(ی فرزنددار شدن) برایش آمد، دربارهی قوم لوط با ما (به قصد شفاعت به امید بازگشتشان سوی خدا) در حال چون و چرا بود. |
|
1548 | 11 | 75 | إن إبراهيم لحليم أواه منيب |
| | | همواره ابراهیم، بسی بردبار و آه کنندهای گریان و بازگشتکنندهای (سوی خدا) است. |
|
1549 | 11 | 76 | يا إبراهيم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربك وإنهم آتيهم عذاب غير مردود |
| | | (گفتیم:) «ای ابراهیم! از این (چون و چرا) روی برتاب. بیگمان فرمان پروردگارت بهراستی آمده، و بیچون عذابی بازناگشتنی بر آنان آمدنی است.» |
|
1550 | 11 | 77 | ولما جاءت رسلنا لوطا سيء بهم وضاق بهم ذرعا وقال هذا يوم عصيب |
| | | و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، آمدنشان برای او بدآمد شد، و توانش از حمایت ایشان (در برابر لوطیان) به تنگ آمد و گفت: «امروز، روزی سخت (و) پرماجراست.» |
|
1551 | 11 | 78 | وجاءه قومه يهرعون إليه ومن قبل كانوا يعملون السيئات قال يا قوم هؤلاء بناتي هن أطهر لكم فاتقوا الله ولا تخزون في ضيفي أليس منكم رجل رشيد |
| | | و قوم او ناگزیر شتابان و ترسان سویش روانه شدند و پیش از آن همهگونه کارهای زشت را مرتکب میشدهاند. (لوط) گفت: «ای قوم من! اینان دختران مناند. ایشان برایتان پاکیزهترند. پس از خدا پروا کنید و مرا نزد میهمانانم خوار و بیمقدار مکنید. آیا از (میان) شما رادمردی رشید نیست؟» |
|
1552 | 11 | 79 | قالوا لقد علمت ما لنا في بناتك من حق وإنك لتعلم ما نريد |
| | | گفتند: «تو بیچون همی دانستهای که ما را در دخترانت هیچ حقی نیست، و بیگمان همچنان میدانی که ما چه میخواهیم.» |
|