نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1535 | 11 | 62 | قالوا يا صالح قد كنت فينا مرجوا قبل هذا أتنهانا أن نعبد ما يعبد آباؤنا وإننا لفي شك مما تدعونا إليه مريب |
| | | گفتند: ای صالح! پیش از این مایهی امید ما بودی. آیا ما را از پرستش چیزهائی که پدرانمان میپرستیدند نهی میکنی؟ (و از عبادت بتانی باز میداری که نیاکان و همچنین خودمان به عبادت آنها عادت کرده و الفت گرفتهایم؟!) ما راجع بدانچه ما را بدان دعوت میکنی به شکّ و تردید عجیبی گرفتار آمدهایم! (مگر میشود که خدا را به یگانگی پرستید و بدون میانجیگری بتان و شفیعان به خدا تقرّب جست؟! این غیرممکن است). [[«مَرْجُوّاً»: محلّ امید. مایه امیدواری. «مُرِیبٍ»: به شکّ اندازنده. دلهرهانگیز.]] |
|
1536 | 11 | 63 | قال يا قوم أرأيتم إن كنت على بينة من ربي وآتاني منه رحمة فمن ينصرني من الله إن عصيته فما تزيدونني غير تخسير |
| | | گفت: ای قوم من! به من بگوئید، اگر من (در دعوت شما به پرستش خدای یگانه)، از سوی خدا دلیل روشنی داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت (نبوّت و رسالت) داده باشد، حال اگر از فرمان او سرکشی کنم، چه کسی مرا در برابر (خشم) خدا یاری میدهد و از عذاب او رستگار میسازد؟! شما که جز بر زیان و هلاک من نمیافزائید. [[«أَرَأَیْتُمْ»: مرا خبر دهید. «إِن کُنتُ عَلَی بَیِّنَةٍ»: اگر مؤیّد به حجّت واضح و برهان روشن باشم. «رَحْمَةً»: مراد نبوّت و رسالت است. «یَنصُرُنِی مِنَ اللهِ»: (نگا: هود / 30). «تَخْسِیرٍ»: هلاک کردن. زیان رسانیدن. «فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ»: اگر از شما پیروی کنم جز مایه زیان من نمیگردید. هرگاه شما را به هدایت خوانم، بر تکذیب خود میافزائید و مایه افزایش خسارت و زیانتان میگردد و بس. اگر از شما پیروی کنم جز مایه هلاک من نمیگردید.]] |
|
1537 | 11 | 64 | ويا قوم هذه ناقة الله لكم آية فذروها تأكل في أرض الله ولا تمسوها بسوء فيأخذكم عذاب قريب |
| | | (صالح گفت:) ای قوم من! این شتر خدا است و برای شما معجزهای است (بر صدق نبوّت من. چرا که همچون شتران دیگر نیست و ویژگیهای خارقالعادهای دارد). پس آن را رها کنید تا در زمین (از مراتع و علفزارها) بخورد و اذیّت و آزاری بدان مرسانید که (اگر چنین کنید) هرچه زودتر به عذاب سختی گرفتار میآئید. [[«نَاقَةُ اللهِ»: شتر خدا. اضافه شتر به (الله) اضافه تشریفی است و بیانگر اکرام و احترام است. از قبیل: أَرْضُ اللهِ. بَیْتُ اللهِ. شَهْرُ اللهِ. «آیَةً»: معجزه. حجّت و برهان (نگا: اعراف / 73، شعراء / 155، قمر / 23 - 31).]] |
|
1538 | 11 | 65 | فعقروها فقال تمتعوا في داركم ثلاثة أيام ذلك وعد غير مكذوب |
| | | امّا آنان شتر را سر بریدند. صالح بدیشان گفت: در خانه و کاشانهی خود سه روز زندگی کنید (و بدانید که مهلت زندگانی شما به پایان رسیده است. پس از این سه روزهی حیات، عذاب خدا به سراغ شما متکبّران و سرکشان میآید و طومار عمرتان را در هم می نوردد). این وعدهای است که دروغ نخواهد بود. [[«عَقَرُوهَا»: آن را نحر کردند. آن را سر بریدند (نگا: اعراف / 77).]] |
|
1539 | 11 | 66 | فلما جاء أمرنا نجينا صالحا والذين آمنوا معه برحمة منا ومن خزي يومئذ إن ربك هو القوي العزيز |
| | | هنگامی که فرمان ما (مبنی بر عذاب قوم ثمود) در رسید، صالح و مؤمنان همراه او را در پرتو لطف و مرحمت خود نجات دادیم (و از هلاک مصون و از عذاب محفوظ داشتیم) و از خواری و رسوائی آن روز (بد و هولناک) رهانیدیم. (ای پیغمبر!) پروردگار تو نیرومند و چیره است (و به قوّت و عزّت و نصرت او اطمینان داشته باش). [[«بِرَحْمَةٍ مِّنَّا»: با لطف و مرحمت مخصوص خود. «خِزْیِ»: خواری. رسوائی.]] |
|
1540 | 11 | 67 | وأخذ الذين ظلموا الصيحة فأصبحوا في ديارهم جاثمين |
| | | صدای شدید (و وحشتناک صاعقه و امواج هراسناک زلزله)، افراد ستمکار (قوم ثمود) را در برگرفت و در خانه و کاشانهی خود خشکیدند و بر روی افتادند. [[«الصَّیْحَةُ»: صوت شدید. صدای مهیب (یس / 49 و 53). در جاهای دیگر قرآن، (صاعِقَة) و (رَجْفَة) به کار رفته است که همه لازم و ملزوم یکدیگرند (نگا: اعراف / 78، فصّلت / 13). «فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ»: (نگا: اعراف / 78 و 91).]] |
|
1541 | 11 | 68 | كأن لم يغنوا فيها ألا إن ثمود كفروا ربهم ألا بعدا لثمود |
| | | آن چنان که گوئی هرگز ساکن آن دیار نبودهاند (و در آبادانی آنجا نکوشیدهاند. ویران و خالی و بیصاحب!). هان! قوم ثمود آفریدگار خود را انکار کردند. هان! (ای مردمان!) نابود باد قوم ثمود (و از رحمت خدا مطرود..). [[«کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا»: انگار در آنجا بسر نبردهاند و هرگز ساکن آن دیار نبودهاند (نگا: اعراف / 92، یونس / 24). «أَلا بُعْداً لِّثَمُودَ»: (نگا: هود / 44).]] |
|
1542 | 11 | 69 | ولقد جاءت رسلنا إبراهيم بالبشرى قالوا سلاما قال سلام فما لبث أن جاء بعجل حنيذ |
| | | فرستادگانِ (فرشتهی) ما همراه با مژدگانی، به پیش ابراهیم آمدند و بدو سلام کردند. ابراهیم جواب سلام ایشان را داد. آن گاه هرچه زودتر گوسالهی بریانی را برای ایشان آورد. [[«الْبُشْرَی»: بشارت. مژده. مراد مژده تولّد فرزندانی است که پرچم نبوّت را بر دوش میکشند. «عِجْلٍ»: گوساله. «حَنیذٍ»: بریان.]] |
|
1543 | 11 | 70 | فلما رأى أيديهم لا تصل إليه نكرهم وأوجس منهم خيفة قالوا لا تخف إنا أرسلنا إلى قوم لوط |
| | | هنگامی که دید آنان دست به سوی آن دراز نمیکنند (و لب به غذا نمیزنند، پیش خود فکر کرد که دوست نیستند و سر جنگ دارند، این است که نمیخواهند غذا بخورند) لذا از ایشان رمید و بدشان دید و هراسی از آنان به دل راه داد. گفتند: مترس. ما (فرشتگان خدائیم و) به سوی قوم لوط روانه شدهایم (تا آنان را هلاک کنیم). [[«رَأیا أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ»: دید که دستشان بدان نمیرسد. مراد این است که دست به طعام نمیزنند و از آن نمیخورند. حال چون فرشته بودند غذا نمیخوردند. یا این که به رسم عرب، قاصدانی که برای پیام بدی همچون اعلان جنگ آمده باشند، در منزلِ طرف غذا نمیخورند، این بود که غذا نمیخوردند. «أَوْجَسَ»: احساس کرد. به دل راه داد. «خِیفَةً»: خوف و هراس.]] |
|
1544 | 11 | 71 | وامرأته قائمة فضحكت فبشرناها بإسحاق ومن وراء إسحاق يعقوب |
| | | همسر ابراهیم (ساره که در آنجا) ایستاده بود (از این خبر که آنان فرشتگان خدایند و برای نجات برادرزادهی شوهرش لوط و سایر مؤمنان از دست کفّار آمدهاند شادمان شد و) خندید، ما (توسّط همان فرشتگان) بدو مژدهی (تولّد) اسحاق (از او)، و به دنبال وی (تولّد) یعقوب (از فرزندش اسحاق) را دادیم. [[«ضَحِکَتْ»: خندید و مسرور گردید. شادمانی او از شنیدن (لا تَخَفْ إِنّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ) بود.]] |
|