بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
15041131ولا أقول لكم عندي خزائن الله ولا أعلم الغيب ولا أقول إني ملك ولا أقول للذين تزدري أعينكم لن يؤتيهم الله خيرا الله أعلم بما في أنفسهم إني إذا لمن الظالمين
من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های (رزق و روزی) خدا در دست من است (و هرگونه که بخواهم در آن تصرّف می‌کنم و کسانی را که از من پیروی کنند، ثروتمند می‌سازم) و به شما نمی‌گویم که من غیب می‌دانم (و آگاه از علم خدا می‌باشم و از چیزهائی باخبرم که دیگران از آنها بی‌خبرند) و من نمی‌گویم که من فرشته‌ام. و من (هرگز برای خوشایند شما) نمی‌گویم آنان که در نظر شما خوار می‌آیند، خداوند هیچ گونه خوبی و نیکی بهره‌ی ایشان نمی‌سازد (و اجر و پاداش فراوان و قابل توجّهی بدانان عطاء نمی‌کند. من جز ایمان و صداقت از آنان نمی‌بینم و من مأمور به ظاهرم) و خدا از چیزهائی که در اندرون دارند آگاه‌تر (از هر کسی) است. (اگر آنچه شما دوست دارید بگویم و بکنم،) در این صورت من از زمره‌ی ستمکاران (به خود و به دیگران) خواهم بود. [[«وَ لآ أَعْلَمُ الْغَیْبَ»: عطف بر (عِندِی خَزآئِنُ اللهِ) است و تکرار (لا) برای تأکید نفی است. «تَزْدَرِی»: حقیر می‌بینند. خوار و پست می‌بینند. از باب افتعال و از ماده (زری) است. «خَیْراً»: خوبی. نیکی. مراد خوشبختی دنیا و آخرت است که در برابر داشتن ایمان به مؤمنان وعده داده شده است (نگا: یونس / 63 و 64، زمر / 10، نور / 55).]]
15051132قالوا يا نوح قد جادلتنا فأكثرت جدالنا فأتنا بما تعدنا إن كنت من الصادقين
گفتند: ای نوح! با ما جرّو بحث کردی (تا به تو ایمان بیاوریم) و جرّو بحث را به درازا کشاندی (تا آنجا که ما را خسته کردی. جانمان از این همه گفتار به لب رسیده است و دیگر تاب تحمّل شنیدن سخنانت را نداریم). اگر راست می‌گوئی (که تو پیغمبری و اگر به تو ایمان نیاوریم، عذاب خدا گریبانگیرمان می‌گردد) آنچه را که ما را از آن می‌ترسانی، به ما برسان (و هیچ درنگ مکن. حرف بس است، عذاب کو؟). [[«قَدْ جَادَلْتَنَا»: با ما بسی مجادله و جرّ و بحث کردی. با ما ستیزه و پرخاش نمودی.]]
15061133قال إنما يأتيكم به الله إن شاء وما أنتم بمعجزين
گفت: (رساندن عذاب در دست خدا است؛ نه در دست من) این خدا است که آن را به شما می‌رساند اگر بخواهد (و حکمتش اقتضاء کند)، و شما نمی‌توانید (خدا را) درمانده کنید (و از نزول عذاب او جلوگیری نمائید و یا از آن بگریزید و خویشتن را برهانید). [[«یَأْتِیکُم بِهِ»: آن را به شما می‌رساند.]]
15071134ولا ينفعكم نصحي إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم وإليه ترجعون
هرگاه خدا بخواهد شما را (به خاطر فساد درون و گناهان فراوان) گمراه و هلاک کند، هرچند که بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به شما نمی‌رساند (و پندهایم در شما نمی‌گیرد). خدا پروردگار شما است و به سوی او برگردانده می‌شوید (و به مجازات خود می‌رسید). [[«نُصْحِی»: پند من. اندرز من. خلوص و خیرخواهی من. «یُغْوِیَکُمْ»: شما را گمراه کند. در اینجا مراد از گمراهی، نتیجه و اثر گمراهی است که عذاب و هلاک است.]]
15081135أم يقولون افتراه قل إن افتريته فعلي إجرامي وأنا بريء مما تجرمون
آیا مشرکان می‌گویند که (محمّد) این (قرآن) را از پیش خود ساخته است و آن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم و به دروغ به خدا نسبت داده باشم، (جرم بزرگی مرتکب شده‌ام و سزای) بزهکاری من بر گردن من است (و مجازات آن را خواهم دید. ولی اگر من راستگو باشم، شما گناهکارید) و من از (آثار) بزهکاری شما (بر کنار و) سالم می‌باشم (و به گناه شما نمی‌سوزم). [[«أَمْ»: یا این که. آیا. «إِفْتَرَاهُ»: آن را از پیش خود ساخته است و به دروغ به خدا نسبت داده است. فاعل (إِفْتَری) می‌تواند پیغمبر اسلام باشد، و این آیه به عنوان یک جمله معترضه ذکر شده باشد، و می‌تواند نوح باشد و قوم او گفته باشند که وی این قصص و اخبار را از پیش خود می‌گوید. «إِجْرام»: گناه‌کردن. مجرم به معنی گناهکار، از این واژه است. «بَرِی‌ءٌ»: برکنار. به دور (نگا: یونس / 41). متنفّر و بیزار (نگا: انعام / 19)]]
15091136وأوحي إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلا من قد آمن فلا تبتئس بما كانوا يفعلون
به نوح وحی شد که جز آنان که (تا کنون) ایمان آورده‌اند، هیچ کس دیگری از قوم تو ایمان نخواهد آورد. بنابراین از کارهائی که می‌کنند غمگین مباش. (ما هرچه زودتر سزای اذیّت و آزار و تهمت و تکذیب ایشان را در کف دستشان خواهیم گذاشت). [[«لا تَبْتَئِسْ»: محزون مشو. غمگین مباش.]]
15101137واصنع الفلك بأعيننا ووحينا ولا تخاطبني في الذين ظلموا إنهم مغرقون
و (به نوح وحی شد که) کشتی را تحت نظارت ما و برابر تعلیم وحی ما بساز (و بدان که تو و مؤمنان همراه تو از مراقبت و محافظت ما برخوردارید و محفوظ از ظالمان، و مصون از اشتباه در کار ساختن کشتی می‌باشید. از این پس به مشرکان رحم مکن) و با من درباره‌ی (گذشت از) ستمگران گفتگو منما (که آنان محکوم به عذابند و) مسلّماً ایشان غرق خواهند شد. [[«بِأَعْیُنِنَا»: تحت رعایت و نظارت ما (نگا: طه / 39، طور / 48). «بِوَحْیِنَا»: با راهنمائیها و تعلیمات وحی ما. «مُغْرَقُونَ»: غرق‌شدگان. در آب خفه‌شدگان.]]
15111138ويصنع الفلك وكلما مر عليه ملأ من قومه سخروا منه قال إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون
نوح دست‌اندر کار ساختن کشتی شد. هر زمان که گروهی از اشراف قوم او از کنار وی می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند (و می‌خندیدند و می‌گفتند: دیوانه شده است. به سرش زده است. پیغمبری را ترک گفته است و نجّاری را پیشه کرده است! نوح هم بدیشان پاسخ می‌داد و) می‌گفت: اگر شما ما را مسخره می‌کنید، ما هم همان گونه شما را مسخره می‌کنیم. (امروز از بی‌خبری شما از پیام آسمانی می‌خندیم و فردا به سبب شکنجه و عذابی که گریبانگیرتان می‌گردد به تمسخرتان می‌نشینیم). [[«کُلَّمَا»: هر زمان که. هر وقت که. «سَخِرُوا مِنْهُ»: مسخره‌اش می‌کردند.]]
15121139فسوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه ويحل عليه عذاب مقيم
هرچه زودتر خواهید دانست که عذاب خوارکننده و رسواکننده (در دنیا) بهره‌ی چه کسی، و شکنجه‌ی جاودان (در آخرت) گریبانگیر کدام یک از مردمان می‌گردد. [[«یُخْزیهِ»: رسوایش می‌سازد. خوارش می‌کند. «مُقِیم»: جاودان. همیشگی و ناگسستنی.]]
15131140حتى إذا جاء أمرنا وفار التنور قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين وأهلك إلا من سبق عليه القول ومن آمن وما آمن معه إلا قليل
(نوح به کار خود مشغول بود و کافران هم به تمسخر خود ادامه دادند) تا آن گاه که فرمان ما (مبنی بر هلاک کافران) در رسید و آب از زمین جوشیدن گرفت (و خشم ما به غایت رسید. به نوح) گفتیم: سوار کشتی کن از هر صنفی نر و ماده‌ای را، و خاندان خود را، مگر کسانی را که فرمان هلاک آنان قبلاً صادر شده است (که همسر و یکی از پسران تو است)، و کسانی را (در آن بنشان) که ایمان آورده‌اند. و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند. [[«حَتَّی»: غایت است برای (یَصْنَعُ) و کلام میان این دو واژه، حال ضمیر مستتر (هُوَ) در فعل مذکور است. «فَارَ»: فوران کرد. جوشیدن گرفت. «التَّنُّورُ»: سطح زمین (نگا: قمر / 12). چشمه‌ساران. تنور پخت و پز نان. که جوشیدن آب از آن بیانگر دگرگونی و پیدایش حادثه‌ای نوظهور بود. «فَارَ التَّنُّورُ»: کنایه از آب زیاد و همچنین شدّت خشم خدا است. همان گونه که می‌گویند: (حَمیَ الْوَطیسُ): تنور گرم شد، که مراد گرمی معرکه و کارزار است. «اثْنَیْنِ»: دوتا. مراد نر و ماده است. مفعول (إِحْمِلْ) است. «سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ»: درباره او قبلاً سخن رفت که (إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ) است (نگا: هود / 37). این فرمان شامل کافران به طور عام و شامل همسر نوح (واعِلَة) و پسرش (کَنْعان) به طور خاصّ است.]]


0 ... 140.3 141.3 142.3 143.3 144.3 145.3 146.3 147.3 148.3 149.3 151.3 152.3 153.3 154.3 155.3 156.3 157.3 158.3 159.3 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

5241601542783060397623992524420852863584