بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
1442137فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا وإن تولوا فإنما هم في شقاق فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم
اگر آنان ایمان بیاورند، همچنان که شما ایمان آورده‌اید، و بدان چیزهائی که شما ایمان دارید، ایشان نیز ایمان داشته باشند، بی‌گمان (به راه درست خدائی) رهنمود گشته‌اند، و اگر پشت کنند (و از حقیقت سرپیچی نمایند و دوباره به رسوم و آداب موروثی چنگ زنند) پس راه اختلاف و دشمنانگی را (با شما) در پیش گرفته‌اند، و خدا تو را بسنده خواهد بود و او تو را از (اذیّت و آزار و نیرنگ و دسیسه‌های) ایشان نجات خواهد داد، و او شنوا و بینا است (و گفتار ایشان را می‌شنود و کردار آنان را می‌بیند). [[«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُم بِهِ»: اگر ایمان بیاورند همان گونه که شما ایمان آورده‌اید. یعنی ایمان به خدا و کتابهای آسمانی و پیغمبران به طور کلّی که در آیه قبلی مذکور است. واژه (مَا) مصدری است، و مرجع ضمیر (هِ) در (بِهِ)، الله است. «شِقَاقٍ»: جنگ و ستیز. مخالفت. جبهه‌گیری. «سَیَکْفِیکَ»: تو را بسنده خواهد بود.]]
1452138صبغة الله ومن أحسن من الله صبغة ونحن له عابدون
(خداوند ما را با آئین توحیدی و ایمان راستین زینت داده است و) این رنگ و زینت خدا است و چه کسی از خدا (می‌تواند) زیباتر بیاراید و بپیراید؟ و ما تنها او را می‌پرستیم. [[«صِبْغَةَ»: رنگ. هیئت. حالتی که چیز رنگ شده به خود می‌گیرد. «صِبْغَةَ الله»: دین خدا. شریعت خدا، که ایمان است. این واژه از قبیل مشاکله تقدیری است و اشاره به غسل تعمید مسیحیان دارد. یعنی فرو رفتن در آب یا پاشیدن آب بر سر و روی، مایه پاکی معنوی نمی‌گردد. بلکه آنچه وسیله تطهیر مؤمنان می‌شود دین خدا، یعنی صبغة الله است. واژه صبغة نخستین، مفعول فعل مقدّری است: صَبَغَنَا اللهُ صِبْغَةً. یا به صورت اغراء: إلْزَمُوا صِبْغَةَ اللهِ. یا بدل از (ملّةَ) در (مِلَّةَ إبْرَاهِیمَ) است. صبغه دوم تمییز است.]]
1462139قل أتحاجوننا في الله وهو ربنا وربكم ولنا أعمالنا ولكم أعمالكم ونحن له مخلصون
بگو: آیا درباره‌ی (دین) خدا با ما به مجادله می‌پردازید؟ (و گمان می‌برید که خدا پیغمبران را جز از میان شما بر نمی‌گزیند) و حال آن که او پروردگار ما و شما است (و رحمت خویش را به طور یکسان نصیب هر قومی که بخواهد می‌کند) و (نتیجه‌ی) کردار ما از آن ما، و (نتیجه‌ی) کردار شما از آن شما است (و هرکس در گرو اعمال خویش است و حسب و نسب باعث امتیاز نیست) و ما با اخلاص او را پرستش می‌کنیم. [[«تُحَآجُّونَنَا»: با ما مجادله می‌کنید. «أَتُحَآجُّونَنَا فِی اللهِ؟»: آیا با ما درباره عملکرد خدا مجادله می‌نمائید؟]]
1472140أم تقولون إن إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط كانوا هودا أو نصارى قل أأنتم أعلم أم الله ومن أظلم ممن كتم شهادة عنده من الله وما الله بغافل عما تعملون
یا می‌گوئید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بوده‌اند؟ (در صورتی که تورات و انجیل بعد از اینان نازل شده‌اند و یهودیّت و مسیحیّت پس از ایشان پیدا آمده‌اند!) بگو: آیا شما بهتر می‌دانید یا خدا؟ (چرا آنچه را که در این باره در کتابهای آسمانیتان آمده است پنهان می‌دارید؟) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است پنهان دارد؟ و خدا از آنچه می‌کنید غافل و بی‌خبر نیست. [[«أَمْ»: یا این که. «أَظْلَمُ»: ستمکارتر. «کَتَمَ»: پنهان کرد. «مِنَ اللهِ»: از سوی خدا. واصله از سوی خدا.]]
1482141تلك أمة قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسألون عما كانوا يعملون
(به هر حال) آنان قومی بودند که مردند و سر خود گرفتند. آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است، و آنچه شما فراچنگ آورده‌اید از آن شما است، و درباره‌ی آنچه می‌کرده‌اند از شما پرسیده نمی‌شود (و هیچ کس مسؤول اعمال دیگری نیست و کسی را به گناه دیگری نمی‌گیرند). [[«خَلَتْ»: رفته است. سرخود گرفته است.]]
1492142سيقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم التي كانوا عليها قل لله المشرق والمغرب يهدي من يشاء إلى صراط مستقيم
نابخردان مردم خواهند گفت: چه چیز ایشان را از قبله‌ی خود که بر آن بودند برگرداند؟ بگو: خاور و باختر (و همه‌ی جهات دیگر) از آن خدا است. هر که را بخواهد به راه راست رهبری می‌نماید. [[«السُّفَهَآءُ»: جمع سفیه، کم‌خردان. نابخردان. «وَلاّهُمْ»: روگردان کرد. منصرف ساخت.]]
1502143وكذلك جعلناكم أمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا وما جعلنا القبلة التي كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه وإن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى الله وما كان الله ليضيع إيمانكم إن الله بالناس لرءوف رحيم
و بی‌گمان شما را ملّت میانه‌روی کرده‌ایم (نه در دین افراط و غلّوی می‌ورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید. حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایانِ لذائذ جسمانی طلب و روحانیّت باخته، و بر افراط تارکانِ دنیا و ترکِ لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده‌ی اعتدال مشاهده نمائید) و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد (تا چنانچه دسته‌ای از شما راه او گیرد، و یا گروهی از شما از جاده‌ی سیرت و شریعت او بیرون رود، با آئین و کردار خویش بر ایشان حجّت و گواه باشد). و ما قبله‌ای را که بر آن بوده‌ای (و تا کنون به سوی آن نماز خوانده‌ای و هم اینک فرمان روکردن به جهت کعبه صادره شده است) قبله ننموده بودیم مگر این که بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی می‌نماید و چه کسی بر پاشنه‌های خود می‌چرخد (و به عقب بر می‌گردد تا صف ثابت‌قدمان بر ایمان، و فرصت‌طلبان بی‌ایمان از هم روشن و جدا شود). و اگرچه (تغییر قبله برای کسی که الفت گرفته است بدان رو کند) بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمون کرده باشد (به احکام دین و راز قانونگذاری و بداند که هدف از روکردن به این سو یا آن سو اطاعت فرمان خدا است نه به خاطر تقدّس خود جهات) و خدا ایمان شما را (که انگیزه‌ی پیروی از پیغمبر است) ضایع نمی‌گرداند (و اجر و پاداش عبادات قبلی شما را هدر نمی‌دهد، چه) بی‌گمان خدا نسبت به مردم بس رؤوف و مهربان است. [[«أُمَّةً وَسَطاً»: ملّت دادگر گزیده‌ای که راه تفریط و افراط نپوید. «وَسَطاً»: متّصف به فضائل. مرکز فضائل و حسنات. دادگر. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن مساوی است. اطلاق حالّ بر محلّ است. «شُهَدَآءَ»: گواهان. «شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ»: گواهان بر مردم در روز رستاخیز. «وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»: پیغمبر بر شما گواه باشد در روز رستاخیز (نگا: نساء / 41). «لِنَعْلَمَ»: تا روشن و معلوم گردانیم. خدا همیشه عالم و آگاه است و گذشته و حال و آینده در برابر علم او یکسان است. لذا مراد از واژه‌هائی چون (نَعْلَمَ) و (یَعْلَمُ اللهُ) و عباراتی از این قبیل، این است که علم غیبی خدا به علم عینی تبدیل شود و آنچه در پس پرده غیب نهان بود، برای مردم به صحنه ظهور برسد و عیان گردد (نگا: آل‌عمران / 140، توبه / 16). «یَنقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ»: بر پاشنه‌های خود می‌گردد. مرتدّ می‌شود و از دین برمی‌گردد. «عَقِب»: پاشنه. «إِنْ»: مخفّف از مثقّله است. «کَانَتْ»: اسم آن (هِیَ) است که مرجع آن (قِبْلَة) است. «کَبِیرَةً»: سنگین. دشوار.]]
1512144قد نرى تقلب وجهك في السماء فلنولينك قبلة ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره وإن الذين أوتوا الكتاب ليعلمون أنه الحق من ربهم وما الله بغافل عما يعملون
ما روگرداندن تو را گاهگاهی به سوی آسمان می‌بینیم (و پیام آرزوی قلبی تو را جهت نزول وحی در مورد تغییر قبله دریافت می‌داریم) پس تو را به سوی قبله‌ای متوجّه می‌سازیم که از آن خوشنود خواهی شد، و لذا رو به سوی مسجدالحرام کن، و (ای مؤمنان!) در هر جا که بودید روهای خویشتن را (به هنگام نماز) به جانب آن کنید. کسانی که کتاب بدیشان داده شده است (یعنی یهودیان و مسیحیان) نیک می‌دانند که چنین گرایشی (به جانب مسجدالحرام) حق است و به فرمان پروردگارتان می‌باشد (ولی با وجود این از فتنه‌انگیزی دست بر نمی‌دارند) و خدا از آنچه می‌کنند بی‌خبر نیست. [[«تَقَلُّبَ»: روی به این سو و آن سو گرداندن. چرخش. «وَجْهِ»: چهره. «نُوَلِّی»: می‌گردانیم. متوجّه می‌کنیم. «شَطْرَ»: سو. جانب. «حَیْثُ مَا»: هر کجا. «أَنَّهُ»: مرجع ضمیر (هُ)، تغییر قبله یا روکردن به کعبه است.]]
1522145ولئن أتيت الذين أوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك وما أنت بتابع قبلتهم وما بعضهم بتابع قبلة بعض ولئن اتبعت أهواءهم من بعد ما جاءك من العلم إنك إذا لمن الظالمين
و اگر هر نوع برهان و حجّتی برای آنان که کتاب بدیشان داده شده است (یعنی یهودیان و مسیحیان) بیاوری (و آن ادلّه و براهین را بر صدق تغییر قبله از بیت‌المقدّس به مسجدالحرام ارائه نمائی، تو را باور نمی‌دارند و) از قبله‌ی تو پیروی نمی‌نمایند، و تو (نیز که در پرتو وحی، قبله‌ی راستین ابراهیم را باز شناخته‌ای، دیگر) از قبله‌ی ایشان پیروی نخواهی کرد، و برخی از آنان هم از قبله‌ی برخی دیگر پیروی نمی‌نمایند (بلکه بر اثر تقلید کورکورانه، یهودیان به سوی مشرِق، و مسیحیان به جانب مغرب رو می‌کنند و آماده‌ی پذیرش دلیل و برهانی نیستند) و اگر از خواستها و آرزوهای ایشان پیروی کنی (و برای سازش با آنان رو به قبله‌ی ایشان شوی) بعد از آن که علم و دانائی به تو دست داده است (و به حقیقت امر آشنا گشته‌ای) در این صورت تو بی‌گمان از زمره‌ی ستمکاران خواهی بود (و حاشا که چنین کنی. بلکه این اندرزی است برای مؤمنان که هرگز چنین نکنند، و کسی به خاطر کسی حق را رها نسازد و از باطل پیروی نکند). [[«آیَةٍ»: حجّت. دلیل. «مِن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»، پس از آن که توسّط وحی از باطل آگاهی یافته‌ای و حق برای تو روشن شده است.]]
1532146الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم وإن فريقا منهم ليكتمون الحق وهم يعلمون
آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم، او را (که محمّد نام و پیغمبر خاتم است، خوب) می‌شناسند، بدان گونه که پسران خود را می‌شناسند، و برخی از آنان بی‌گمان حق را (از جمله پیغمبری محمّد و قبلگی کعبه را) پنهان می‌دارند، در حالی که می‌دانند. [[«یَعرِفُونَهُ»: او را می‌شناسند. از او آگاهی دارند. مرجع ضمیر (هُ) پیغمبر (است (نگا: جاثیه / 23). «فَرِیق»: فرقه. دسته. گروه. «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»: و حال آن که آنان می‌دانند.]]


0 ... 4.3 5.3 6.3 7.3 8.3 9.3 10.3 11.3 12.3 13.3 15.3 16.3 17.3 18.3 19.3 20.3 21.3 22.3 23.3 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

617949812951613813802974272279816572645