نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1429 | 10 | 65 | ولا يحزنك قولهم إن العزة لله جميعا هو السميع العليم |
| | | سخنان آنان تو را غمگین نسازد (و مسخره و طعنه و تکذیب ایشان تو را ناراحت ننماید). عزّت (و قدرت) کلاًّ در دست خدا است (و خدا تو را با آن بر آنان پیروز مینماید) و او شنوای (سخنان و) آگاه (از اعمالِ ایشان) است. [[«الْعِزَّةَ»: چیرگی و برتری. شکوه و عظمت. قوّت و قدرت.]] |
|
1430 | 10 | 66 | ألا إن لله من في السماوات ومن في الأرض وما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء إن يتبعون إلا الظن وإن هم إلا يخرصون |
| | | آگاه باشید، هرکس (و هر چیز) که در آسمانها و زمین است از آن خدا است (و همه را او آفریده است و او سرپرستی و رهبری میکند و کارهایشان را میپاید و بر جملگی نظارت مینماید). کسانی که جز خدا انبازهائی را میپرستند، (جز از گمان) پیروی نمیکنند (و در حقیقت انبازی وجود ندارد تا آنان آن را عبادت کنند و بپرستند). ایشان جز به دنبال گمان نمیروند و کارشان جز تخمینزدن و دروغگفتن نیست. [[«مَایَتَّبِعُ»: پیروی نمیکنند. چهچیز را پیروی میکنند؟ واژه (ما) میتواند حرف نفی یا اسم استفهام باشد. اگر حرف نفی بشمار آید، واژه (شُرَکَآء) میتواند مفعول (مَایَتَّبِعُ) بوده و مفعول (یَدْعُونَ) محذوف باشد، و برعکس. «یَدْعُونَ»: عبادت میکنند (نگا: نساء / 117). «یَخْرُصُونَ»: تخمین میزنند. از روی حدس و گمان کار میکنند. دروغ میگویند.]] |
|
1431 | 10 | 67 | هو الذي جعل لكم الليل لتسكنوا فيه والنهار مبصرا إن في ذلك لآيات لقوم يسمعون |
| | | او (که آنچه در آسمانها و زمین است متعلّق بدو است، همان) کسی است که شب را برای شما پدید آورده است تا در آن بیارامید و روز را روشن گردانیده است (تا در آن به تلاش در پی معاش بپردازید). بیگمان در این کار نشانههائی است برای کسانی که گوش شنوا داشته باشند. [[«مُبْصِراً»: روشن (نگا: اسراء / 12، نمل / 13). «ذلِکَ»: مشارالیه ساختن و پرداختن یا اختلاف شب و روز است. استعمال اسم اشاره بعید، برای بیان علوّ منزلت مشارالیه است. «آیَاتٍ»: نشانههای هستی. دلیلها و حجّتهای دالّ بر یگانگی خدا. «یَسْمَعُونَ»: میشنوند. مراد پذیرفتن و فهمکردن است.]] |
|
1432 | 10 | 68 | قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه هو الغني له ما في السماوات وما في الأرض إن عندكم من سلطان بهذا أتقولون على الله ما لا تعلمون |
| | | (مشرکان) میگویند: خداوند فرزندی برای خود برگزیده است (که فرشتگانند. عجب بدبختی! این انسان است که برای بقای نام و نشان نیاز به فرزند دارد. خدا که جاودانه و سرمدی است کی نیاز به فرزند دارد) او منزّه (از این عیبها و نقصها) است. او بینیاز است. چرا که آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است. شما (ای مشرکان!) هیچ گونه دلیل و برهانی بر این (ادّعای خود) ندارید. آیا چیزی را به خدا نسبت میدهید که از آن آگاهی ندارید؟! [[«وَلَداً»: فرزند. فرزندان. این واژه برای مفرد و جمع به کار میرود. مراد فرشتگان به گفته کافران (نگا: نحل / 57) و عیسی و عُزَیر به گفته مسیحیان و یهودیان است (نگا: توبه / 30). «سُبْحَانَهُ»: پاک و منزّه است. برای تعجّب به کار میرود. «سُلْطَانٍ»: حجّت و برهان.]] |
|
1433 | 10 | 69 | قل إن الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون |
| | | بگو: قطعاً کسانی که به دروغ چیزی را به خدا نسبت میدهند، رستگار نمیشوند (و از عذاب آخرت رهائی نمییابند). |
|
1434 | 10 | 70 | متاع في الدنيا ثم إلينا مرجعهم ثم نذيقهم العذاب الشديد بما كانوا يكفرون |
| | | (با این حرفها چند روزی مردم را اغفال کردن و چند صباحی به مال و منال دنیا رسیدن) بهرهگرفتنی از این دنیا است. سپس به سوی ما برمیگردند و آن گاه ما عذاب شدید (دوزخ) را به سبب کفری که ورزیدهاند بدانان میچشانیم. [[«مَتَاعٌ»: برخورداری ناچیز. کالای اندک. تنوین آن بیانگر تقلیل و تحقیر است.]] |
|
1435 | 10 | 71 | واتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه يا قوم إن كان كبر عليكم مقامي وتذكيري بآيات الله فعلى الله توكلت فأجمعوا أمركم وشركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلي ولا تنظرون |
| | | (ای پیغمبر! برای دلداری مؤمنان و بیداری مشرکان، سرگذشت برخی از پیغمبران و پیشینیان، از جمله) سرگذشت نوح را (از قرآن) برای آنان بخوان. وقتی (از اوقات) نوح به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندنم (در میانتان) و پند دادنم (به شما) با آیات خدا (و دلائل الهی) برایتان سخت و غیرقابل تحمّل است، من (بر این کار پایدار و ماندگارم و) بر خدا تکیه دارم، پس همراه با معبودهایتان قاطعانه تصمیم خود را بگیرید (و هرچه از دستتان برمیآید دربارهی من انجام دهید و هیچ کوتاهی مکنید. این کار را از روی مشورت کامل و تصمیم قاطع انجام دهید تا) بعداً منظورتان از خودتان نهان نماند و مایهی اندوهتان نشود. پس از آن نسبت به من هرچه میخواهید بکنید و مرا مهلت ندهید. [[«کَبُرَ»: سخت و ناگوار است. «إن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ»: جزای شرط (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ) است و جمله (فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلْتُ) معترضه است. یا این که جزای شرط محذوف است و تقدیر چنین است: فَافْعَلُوا ما تُریدُونَ. «مَقَام»: مصدر میمی و به معنی اقامت و ماندن است. «تَذْکِیر»: پند دادن. یادآوری کردن. مراد تبلیغ است. «تَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللهِ»: تبلیغ آیات خدا توسّط من. این که شما را با آیات خدا و دلائل و براهین آسمانی پند و اندرز میدهم. «أَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ»: مشورت کنید و تصمیم خود را بگیرید (نگا: یوسف / 15). «وَ شُرَکَآءَکُمْ»: همراه با معبودهایتان. واو به معنی (مَعَ) و (شُرَکآءَ) مفعولمعه است. «غُمَّةً»: مبهم و مخفی. غم و اندوه. «لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً»: کارتان به غم و اندوه نکشد. کارتان مخفی و نامشخّص نگردد. «أُقْضُوا إِلَیَّ»: نسبت به من هرچه میخواهید بکنید. کار مرا بسازید و نابودم کنید. «لا تُنظِرُونِی»: مرا مهلت و فرصت ندهید.]] |
|
1436 | 10 | 72 | فإن توليتم فما سألتكم من أجر إن أجري إلا على الله وأمرت أن أكون من المسلمين |
| | | اگر (از دعوت من) روی گردانیدید (به من زیانی نمیرسانید) چرا که من کمترین مزد و پاداشی از شما نمیخواهم. مزد و پاداش من جز بر خدا نیست، و به من دستور داده شده است که (همهی کار و بار خود را بدو حوالت دارم و) از زمرهی تسلیمکنندگان (امور زندگی به خدا و فرمانبرداران اوامر الله) باشم. [[«الْمُسْلِمِینَ»: مطیعان و فرمانبرداران. تسلیمکنندگان خود به خدا.]] |
|
1437 | 10 | 73 | فكذبوه فنجيناه ومن معه في الفلك وجعلناهم خلائف وأغرقنا الذين كذبوا بآياتنا فانظر كيف كان عاقبة المنذرين |
| | | آنان او را تکذیب کردند (و دروغگویش نامیدند) و ما او و کسانی را که با او در کشتی نشستند نجات دادیم، و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آن مؤمنان را جایگزین (ایشان در زمین) گرداندیم. بنگر که سرانجام بیمشدگان (نافرمان و بیایمان) چگونه گردید؟ [[«الْفُلْکِ»: کشتی. «خَلآئِفَ»: جمع خلیفه. جانشینان. جایگزینان. «آیَاتِنَا»: آیات ما. نشانهها و معجزات ما، از جمله طوفان نوح. «الْمُنذَرِینَ»: بیم دادهشدگان. ترساندهشدگان.]] |
|
1438 | 10 | 74 | ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم فجاءوهم بالبينات فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين |
| | | سپس بعد از نوح، پیغمبران فراوان و بزرگواری را فرستادیم. آنان همراه با دلائل روشن (و معجزات دالّ بر صدق خود) به پیش قوم خویش رفتند. امّا ایشان هم حاضر نشدند به چیزی ایمان بیاورند که قبلاً دیگران آن را تکذیب کرده بودند. به همین شیوه دلهای متجاوزان را مهر میزنیم (تا دیگر حق و حقیقت بدانها نفوذ نکند و راهیاب نشوند. یعنی کفر و نفاق و استمرار گناه تدریجاً بر دلهای متجاوزان اثر میگذارد تا بدانجا که انگار دلها مهر باطل میخورند و پردهای بر آنها فرو میافتد، و دیگر نور حق بر آنها نمیتابد). [[«رُسُلاً»: پیغمبران فراوان و بزرگواری. تنوین آن برای تکثیر و تفخیم است. «کَذالِکَ»: بدین شیوه. از این راه. یعنی: تجاوزهای پیاپی به حریم احکام الهی و حق و حقیقت، کمکم قوّه تشخیص را از متجاوزان میگیرد و کارشان به جائی میرسد که سرکشی و بزهکاری برای ایشان طبیعت ثانوی میشود، به گونهای که دیگر در مقابل هیچ حقیقتی تسلیم نمیشوند. این است که سرانجام مهر باطل میخورند.]] |
|