نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1388 | 10 | 24 | إنما مثل الحياة الدنيا كماء أنزلناه من السماء فاختلط به نبات الأرض مما يأكل الناس والأنعام حتى إذا أخذت الأرض زخرفها وازينت وظن أهلها أنهم قادرون عليها أتاها أمرنا ليلا أو نهارا فجعلناها حصيدا كأن لم تغن بالأمس كذلك نفصل الآيات لقوم يتفكرون |
| | | حال دنیا (از حیث زوال و فنا و از میانرفتن نعمت آن) همانند آبی است که از آسمان میبارانیم و بر اثر آن گیاهان زمین که انسانها و حیوانها از آنها میخورند (و استفاده میکنند، میرویند و) به هم میآمیزند تا بدانجا که زمین (در پرتو آن) کاملاً آرایش و زیبائی میگیرد و آراسته و پیراسته میگردد و اهل زمین یقین پیدا میکنند که بر زمین تسلّط دارند (و حتماً میتوانند از ثمرات و غلّات و محصولات آن بهرهمند شوند. در بحبوحهی این شادی و در گیراگیر این سرسبزی و آراستگی) فرمان ما (مبنی بر درهم کوبیدن و ویران کردن آن) در شب یا روز در میرسد (و با بلاهای گوناگون، از قبیل: سرمای سخت، تگرگ شدید، سیل، طوفان، و غیره، آن را نابود میسازیم) و گیاهانش را از ریشه برآورده و دروده و نابودش میکنیم. انگار دیروز در اینجا نبوده است (و هرگز وجود نداشته است، و انسانهائی در آن سرزمین نزیستهاند). ما (بدین وضوح) آیهها (ی خویش) را برای قومی تشریح و تبیین میکنیم که میاندیشند (و میفهمند). [[«فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ»: به وسیله آب باران، گیاهان گوناگون به هم میآمیزند و سر بههم میزنند. گیاهان گوناگون با آب باران میآمیزند و آن را میمکند و رشد میکنند. در تعبیر دوم، مراد از گیاهان دانههای آنها است که آب را جذب خود میکنند. «زُخْرُف»: بهجت و زیبائی. «إزَّیَّنَتْ»: زینت گرفت و آراست. اصل آن (تَزَیَّنَتْ) و از باب تفعّل است. «ظَنَّ»: یقین پیدا کرد. «حَصِیداً»: درو شده. فَعیل به معنی مَفعول، یعنی (مَحصود) است. در اینجا مراد نابود شده و تباه گشته میباشد (نگا: انبیاء / 15). «لَمْ تَغْنَ»: نبوده است. وجود نداشته است. از ماده (غنی) به معنی: بودن، شدن، ماندن.]] |
|
1389 | 10 | 25 | والله يدعو إلى دار السلام ويهدي من يشاء إلى صراط مستقيم |
| | | خداوند (انسان را به بهشت، یعنی) به سرای امن و امان و آرامش و اطمینان دعوت میکند، و هرکس را بخواهد به راه راست (که منتهی به این مرکز امن و امان و آرامش و اطمینان میگردد) هدایت مینماید. [[«یَدْعُو»: فرا میخواند. رسمالخطّ قرآنی الفی در آخر دارد. «دَارِ»: منزل. خانه. «السَّلامِ»: امن و امان. درود. «دَارِ السَّلامِ»: مراد بهشت است که سرای سلامتِ اهل آن از هرگونه رنج و گزند و اندوه و بلا است (نگا: اعراف / 49) یا سرای درود و تحیّت است (نگا: واقعه / 26).]] |
|
1390 | 10 | 26 | للذين أحسنوا الحسنى وزيادة ولا يرهق وجوههم قتر ولا ذلة أولئك أصحاب الجنة هم فيها خالدون |
| | | کسانی که کارهای نیکو میکنند، منزلت نیکو (یعنی بهشت) از آن ایشان است و افزون (بر آن هم که مغفرت و رضوان است) دارند، و غبار غم و اندوه بر پیشانی ایشان نمینشیند و خواری و رسوائی نمیبینند. آنان اهل بهشتند و جاودانه در آن میمانند. [[«الْحُسْنَی»: نیکو. زیبا. صفت است و به جای موصوف نشسته است و تقدیر چنین است: (الْمَنْزِلَةُ الْحُسْنی ... الْمَثُوبَةُ الْحُسْنَی)، یعنی مقام والا و جایگاه زیبا. پاداش نیکو. مراد بهشت است. یا این که مراد پاداش نیکوتر و اجر مضاعف است (نگا: بقره / 261، انعام / 160). «زِیَادَةٌ»: افزون بر آن. مراد تفضّل خدا (نگا: نساء / 173) یا رضایت او است (نگا: توبه / 72، مائده / 2). «لا یَرْهَقُ»: فرا نمیگیرد. نمیپوشاند. «قَتَرٌ»: دود مانندی که بر اثر غم و اندوه و هول و هراس چهره را میپوشاند. غبارغم.]] |
|
1391 | 10 | 27 | والذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها وترهقهم ذلة ما لهم من الله من عاصم كأنما أغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما أولئك أصحاب النار هم فيها خالدون |
| | | کسانی که کارهای زشت میکنند، کیفر هر کار زشتی به اندازهی آن خواهد بود (نه بیشتر)، و خواری و حقارت آنان را فرا میگیرد. هیچ کس و هیچ چیزی نمیتواند آنان را از (دست عذاب) خدا رهائی بخشد (و در پناه خود دارد. آن اندازه روسیاه و گرفتار غم و اندوهند) انگار با پارههای تاریکی از شب چهرههایشان پوشانده شده است. آنان دوزخیانند و جاودانه در آن میمانند. [[«السَّیِّئَات»: معاصی و گناهان. «عَاصِمٍ»: نگاهدارنده. بازدارنده. رهابخش. «قِطَعاً»: جمع قطعه، تکّهها و پارهها. «مُظْلِماً»: تاریک. حال (الَّیْلِ) است.]] |
|
1392 | 10 | 28 | ويوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم وشركاؤكم فزيلنا بينهم وقال شركاؤهم ما كنتم إيانا تعبدون |
| | | روزی (برای رسیدگی به حساب و کتاب مردم) جملگی (کافران و مؤمنان) را گرد میآوریم و سپس به کافران میگوئیم: شما و معبودهایتان در جای خود بایستید. بعد آنها را از هم جدا میسازیم (و ایشان را مقابل معبودهایشان نگاه میداریم و در میان طرفین به داوری میپردازیم) و معبودهایشان میگویند: شما ما را نپرستیدهاید (بلکه به وسوسهی اهریمن و به سخن دل گوش فرا دادهاید و مجسّمهی ما را به خاطر منافع خود پرستش نمودهاید. معبود حق ذات پاک پروردگار است و بس). [[«نَحْشُرُهُمْ»: آنان را گرد میآوریم. «مَکَانَکُمْ»: در جای خود بایستید. تکان مخورید. مفعولٌفیه است و تقدیر آن چنین است: إِلْزَمُوا مَکَانَکُم. «شُرَکَآوُکُمْ»: مراد اهریمن و شیاطین انس و جنّ است (نگا: اعراف / 30، توبه / 31، فصّلت / 29). «فَزَیَّلْنا»: جدائی انداختیم. مراد این است که خداوند پیوند موجود میان مشرکان و معبودهای آنان را گسیخته میدارد، و امیدهائی را که مشرکان به معبودان خود داشتند بر باد میدهد. میان مشرکان و معبودهایشان دشمنانگی و اختلاف میاندازد (نگا: بقره / 166 و 167، اعراف / 37 و 38).]] |
|
1393 | 10 | 29 | فكفى بالله شهيدا بيننا وبينكم إن كنا عن عبادتكم لغافلين |
| | | همین بس که خدا میان ما و شما گواه است که ما بدون شکّ از عبادت شما بیخبر بودهایم. [[«إِنْ»: مخفّف از (إِنَّ) است و تقدیر چنین است: إِنَّناکُنّا ...]] |
|
1394 | 10 | 30 | هنالك تبلو كل نفس ما أسلفت وردوا إلى الله مولاهم الحق وضل عنهم ما كانوا يفترون |
| | | در آنجا (که میدان حشر و پهنهی گردهمآئی است) هرکسی کارهائی را که قبلاً (در دنیا) کرده است میآزماید، و جملگی مردم به سوی خدا، یعنی مولای حقیقی خویش برگردانده میشوند، و چیزهائی را که به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از میان برمیخیزند. [[«هُنَالِکَ»: آنجا که صحرای محشر است. «تَبْلُو»: میآزماید. مراد این است که هرکسی نتیجه عمل خود را میبیند. «أَسْلَفَتْ»: از پیش فرستاده است. تقدیم داشته است (نگا: حاقّه / 24). «ضَلَّ»: نهان و پنهان شد. مخفی و غائب گردید (نگا: انعام / 24، اعراف / 53).]] |
|
1395 | 10 | 31 | قل من يرزقكم من السماء والأرض أمن يملك السمع والأبصار ومن يخرج الحي من الميت ويخرج الميت من الحي ومن يدبر الأمر فسيقولون الله فقل أفلا تتقون |
| | | بگو: چه کسی از آسمان (به وسیلهی اشعّه و باران) و از زمین (به وسیلهی فعل و انفعالات خاک و رویش گیاهان و درختان و میوهی آنها) به شما روزی میرساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است (و آنها را میآفریند و بدانها نیروی شنوائی و بینائی میدهد)؟ یا چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد (و حیات و ممات در دست او است)؟ یا چه کسی امور (جهان و جهانیان) را میگرداند؟ (پاسخ خواهند داد و) خواهند گفت: آن خدا است، (چرا که آفریدگار جهان و روزیرسان مردمان و مدبّر کار و بار هستی، به اقرار وجدان بیدار، خداوند دادار است). پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟ [[«مَن یُخْرِجُ الْحَیَّ ...»: (نگا: آلعمران / 27، انعام / 95). «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»: (نگا: یونس / 3). «أَفَلا تَتَّقُونَ»: آیا از خشم و عذاب خدا نمیپرهیزید.]] |
|
1396 | 10 | 32 | فذلكم الله ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلال فأنى تصرفون |
| | | آن، خدا است که پروردگار برحق شما است (و او چنین کارهائی را میکند و ربوبیّت و وحدانیّت او با براهین و دلائل قاطعانه ثابت میباشد. به همین سبب پرستش او حق است و پرستش جز او باطل). آیا سوای حق جز گمراهی است؟ پس چگونه باید از راه به در برده شوید؟ [[«أَنَّی»: چگونه؟ «تُصْرَفُونَ»: روگردان میگردید. از راه به در برده میشوید. مراد این است که چگونه است که شیاطین شما را از حق منصرف و روگردان میکنند.]] |
|
1397 | 10 | 33 | كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لا يؤمنون |
| | | همان گونه (که بعد از حق جز گمراهی نیست، همان گونه هم) فرمان پروردگار تو دربارهی کسانی که (برخلاف حکم عقل و ندای وجدان، از دستور یزدان سبحان) سرپیچی میکنند (و بزهکاریها و سرکشیها دلشان را تاریک و روحشان را آلوده میکند و آگاهانه به بیراهه میروند) صادر شده است که ایمان نیاورند (چرا که با انجام نابایستها و ناشایستها محکوم به این شدهاند). [[«حَقَّتْ»: واجب و ثابت شده است. «کلمه»: حکم و قضاوت.]] |
|