نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1376 | 10 | 12 | وإذا مس الإنسان الضر دعانا لجنبه أو قاعدا أو قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كأن لم يدعنا إلى ضر مسه كذلك زين للمسرفين ما كانوا يعملون |
| | | هنگامی که به انسان ناراحتی و بلائی میرسد (که نه خود و نه دیگران نمیتوانند آن را دفع و چاره کنند)، چه بر پهلو خوابیده، و چه نشسته، و چه ایستاده باشد (برای رفع مشکل) ما را به کمک میخواند. امّا هنگامی که ناراحتی و بلائی را (که در مقابل آن درمانده بود) از او به دور داشتیم، آن چنان راه (سابق) خود را در پیش میگیرد (و خدای را باز هم فراموش میکند) که انگار ما را برای دفع محنتی که بدو رسیده است به فریاد نخوانده است (و اصلاً ضرر و زیانی متوجّه او نبوده و بلائی بدو دست نداده است. آری! همیشه) این چنین اعمال اسرافگران در نظرشان آراسته شده است (و تکرار گناه از قباحت آن کاسته است، و اهریمن نابکار باطل را برای آنان حق جلوه داده است). [[«مَسَّ»: دست داد. اصابت کرد و رسید. «الضُّرُّ»: بلا و محنت. زیان مالی یا جانی. «لِجَنبِهِ»: بر پهلوی خود. حرف (ل) به معنی (عَلی) است، و (لِجَنبِهِ) حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل (دَعَانَا) است. «قَاعِداً»: نشسته. حال است و عطف بر (لِجَنبِهِ) است.]] |
|
1377 | 10 | 13 | ولقد أهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا وجاءتهم رسلهم بالبينات وما كانوا ليؤمنوا كذلك نجزي القوم المجرمين |
| | | ما گروهها (و نسلهای زیادی) را هلاک کردهایم که پیش از شما بودهاند، بدان گاه که ستم کردهاند (و راه گناه سپردهاند) و پیغمبرانشان برای آنان دلائل روشن و معجزات آشکاری آوردهاند و ارائه نمودهاند، ولی آنان جزو کسانی نبودهاند که ایمان بیاورند (و سخنان پیغمبران را بشنوند و به دنبال ایشان روند. آری در گذشته و حال و آینده) این چنین گروه بزهکاران را سزا میدهیم. (پس خویشتن را بپائید و نافرمانی ننمائید). [[«الْقُرُونَ»: جمع قرن، مردمان یک عصر و زمان. نسلها. (نگا: انعام / 6، مؤمنون / 42). «وَ جَآئَتْهُمْ ...» و «وَ مَا کَانُوا ...»: این دو جمله، حال ضمیر (و) در فعل (ظَلَمُوا) میباشند.]] |
|
1378 | 10 | 14 | ثم جعلناكم خلائف في الأرض من بعدهم لننظر كيف تعملون |
| | | سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (ایشان و سرنشینان زمین) کردهایم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید. [[«خَلآئِفَ»: جمع خَلیفَة. یعنی جانشینان کسانی که بر اثر تباهی و گناه نابود شدهاند (نگا: اعراف / 74، نور / 55).]] |
|
1379 | 10 | 15 | وإذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن غير هذا أو بدله قل ما يكون لي أن أبدله من تلقاء نفسي إن أتبع إلا ما يوحى إلي إني أخاف إن عصيت ربي عذاب يوم عظيم |
| | | هنگامی که آیههای روشن ما بر آنان خوانده میشود، کسانی که به ملاقات ما (در روز رستاخیز) ایمان ندارند میگویند: قرآنی جز این را برای ما بیاور (و کتابی جز قرآن را ارائه بده) یا این که آن را تغییر بده (و آیههای مربوط به قیامت و آیههای راجع به بتان ما را حذف و دگرگون کن). بگو: مرا نرسد که خودسرانه و به میل خود آن را تغییر دهم. من جز به دنبال چیزی نمیروم و جز چیزی را نمیگویم که بر من وحی گردد. اگر از فرمان پروردگارم تخطّی کنم، از عذاب روز بزرگ میترسم (که دامنگیرم شود و تغییر و تبدیل قرآن مایهی عقاب و عذابم گردد). [[«بَیِّنَاتٍ»: جمع بیّنة، واضح و روشن. حال است. «تِلْقَآءِ»: سوی. جانب. از ماده (لقی) است. «مِن تِلْقَآءِ نَفْسِی»: از سوی خود. با اختیار و اراده خودم.]] |
|
1380 | 10 | 16 | قل لو شاء الله ما تلوته عليكم ولا أدراكم به فقد لبثت فيكم عمرا من قبله أفلا تعقلون |
| | | بگو: اگر خدا میخواست (قرآنی بر من نازل نمیکرد و من) آن را بر شما نمیخواندم (و آن را به کسی از شما نمیرساندم، و خدا توسّط من) شما را از آن آگاه نمیکرد. (به هر حال من تنها مبلّغ قرآنم نه مؤلّف آن، و در این باره اختیاری از خود ندارم. سالهائی در میان شما بسر بردهام و از این نوع سخنان چیزی نگفتهام و) عمری پیش از این با شما بودهام (و صدق و امانت خود را نشان دادهام. از بررسی گذشته و حال میتوانید بفهمید که آنچه برای شما میخوانم وحی آسمانی است). آیا (مطلبی به این روشنی را) نمیفهمید؟ [[«لآ أَدْرَاکُم بِهِ»: شما را از آن آگاه نمیکرد. از آن باخبرتان نمیساخت. «لَبِثْتُ»: ماندهام. بسر بردهام. «عُمُراً»: یک عمر. مراد مدّت مدید است. مفعولٌفیه است.]] |
|
1381 | 10 | 17 | فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا أو كذب بآياته إنه لا يفلح المجرمون |
| | | چهکسی ستمکارتر از کسی است که دروغی را به خدا نسبت دهد، یا آیههای او را تکذیب کند؟ (دروغبستن به خدا و تکذیب آیات او، کفر بشمار است و جرم بزرگی دربر دارد و) هرگز مجرمان (کفرپیشه) رستگار نمیگردند (و قطعاً از عذاب خدا رهائی نمییابند). [[«لا یُفْلِحُ»: رستگار نمیشود. نجات نمییابد.]] |
|
1382 | 10 | 18 | ويعبدون من دون الله ما لا يضرهم ولا ينفعهم ويقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله قل أتنبئون الله بما لا يعلم في السماوات ولا في الأرض سبحانه وتعالى عما يشركون |
| | | اینان غیر از خدا، چیزهائی را میپرستند که نه بدیشان زیان میرسانند و نه سودی عائدشان میسازند، و میگویند: اینها میانجیهای ما در نزد خدایند (و در آخرت رستگارمان مینمایند!) بگو: آیا خدا را از وجود چیزهائی (به نام بتان و انبازهای یزدان) باخبر میسازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد؟ (مگر شما بتها را نمایندهی خدا نمیدانید؟ آیا ممکن است خدا اگر نمایندهای میداشت از بودن آن بیخبر میگشت، ولی شما باخبر از آن میشدید؟!). خداوند منزّه (از هرگونه انبازی) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان میدانند. [[«أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا»: آیا خدا را از وجود بتها و انبازهائی باخبر میسازید که خدا از وجود آنها بیخبر است؟ یعنی اگر خدا شریکی می داشت قبل از همه خودش از آن خبر میداشت.]] |
|
1383 | 10 | 19 | وما كان الناس إلا أمة واحدة فاختلفوا ولولا كلمة سبقت من ربك لقضي بينهم فيما فيه يختلفون |
| | | مردمان (در آغاز آفرینش) ملّت واحدی بیش نبودند (و سرشت انسانی ایشان استعداد خیر و شرّ در خود داشت. خداوند پیغمبرانی از میانشان برانگیخت تا آنان را در برابر وحی آسمانی به راه خیر بدارند و ارشاد کنند. بعدها) مردمان دو گروه شدند و با هم اختلاف پیدا کردند. (یعنی دستهای از کلام آسمانی پیروی کردند و راه خیر در پیش گرفتند، و گروهی به وسوسهی شیطانی گوش فرا دادند و به راه شرّ رفتند و میکربِ پیکر جامعهی انسانی شدند). اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود (که عذاب بزرگ کافران و مجازات شدید مبطلان تا روز رستاخیز به تأخیر انداخته شود)، دربارهی چیزی که در آن اختلاف دارند (با تمییز حق از باطل، و برجای داشتن محِقّ و نابودکردن مبطِل) داوری میشد (و مسألهی کفر و نفاق خاتمه مییافت، چرا که از ترس نابودیِ آنی، اختیار که رمز تکامل و پیشرفت است از میان برمیخاست و جبر مطلق بر جامعه حاکم میشد. امّا چون مجازات آنی مخالف سرشت انسانی است، خدا چنین نکرد). [[«أُمَّةً وَاحِدَةً»: (نگا: بقره / 213). «لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ»: (نگا: ابراهیم / 42، نحل / 61، فاطر / 45). «لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ»: در میانشان داوری میشد و کار فیصله پیدا میکرد. مراد این است که خدا در دنیا فوراً آنان را مجازات میکرد و عذاب خدا سریعاً دامنگیرشان میگردید. «فِیمَا»: درباره چیزی که. مراد از این چیز، دین است که مردمان در امر آن اختلاف پیدا میکنند. گروهی راه آن میپویند و دستهای راه دیگر میجویند.]] |
|
1384 | 10 | 20 | ويقولون لولا أنزل عليه آية من ربه فقل إنما الغيب لله فانتظروا إني معكم من المنتظرين |
| | | کافران میگویند: کاش! معجزهای (جز قرآن، همچون معجزهی سایر پیغمبران) بر او (که محمّد است) از سوی پروردگارش فرو فرستاده میشد (و ما را به صدق رسالتش قانع میکرد! بدیشان) بگو: (نزول معجزات از عالم غیب است و) تنها خدا است که بر غیب آگاه است. (اگر قرآن شما را قانع نمیسازد) پس منتظر باشید و من هم با شما منتظر میمانم (تا ببینیم عاقبت کار و فرمان پروردگار چه خواهد بود). [[«آیَةٌ»: معجزه. مراد معجزه مادی و حسی، از قبیل معجزات پیغمبران پیشین است (نگا: انبیاء / 5، قصص / 48) یا معجزات پیشنهادی دیگر (نگا: إسراء / 90 - 93، عنکبوت / 50 و 51). «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ»: غیب، تنها و تنها از آن خدا است، و فقط و فقط او بر آن آگاه است.]] |
|
1385 | 10 | 21 | وإذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم إذا لهم مكر في آياتنا قل الله أسرع مكرا إن رسلنا يكتبون ما تمكرون |
| | | هنگامی که پس از شرّ و بلائی که (برای بیداری و آگاهی) به مردم رسیده است، مزهی خیر و نعمتی به انسانها میچشانیم (و ایشان را به قدرت و ثروت و شادی هم میآزمائیم)، به ناگاه دربارهی آیههای ما به چارهسازی مینشینند (و به تکذیب آنها میپردازند و با توجیهات نادرست در مقام انکار آیهها برمیآیند، و پیغمبر ما را شاعر و ساحر و دیوانه میخوانند، و مشکلات و سختیها را ناشی از اسباب و علل و تصادف و قهر طبیعت میدانند، و نعمتها و خوشیها را حمل بر زرنگی و شایستگی خود و شفقت روزگار مینمایند!). بگو: خداوند در چارهسازی (حیلهگریهای شما) از سرعت بیشتری برخوردار است (و میتواند شما را در اسرع وقت نابود نماید و سریعاً تازیانهی عذاب را به تنتان آشنا کند و فوراً در برابر اعمال زشتتان سزایتان دهد. امّا تا آن زمان که خود میداند، مهلتتان میدهد و به حال خودتان وا میگذارد). بیگمان فرستادگان (مأمور ثبت و ضبط کردار و گفتار و پندار شما یعنی فرشتگان) ما حیلهگریها و چارهسازیهای شما را مینویسند (و در قیامت کیفر آنها را به کف دستتان میگذاریم). [[«أَذَقْنَا»: چشاندیم. «رَحْمَة»: مراد نعمت است که از رحمت خدا سرچشمه میگیرد. «ضَرَّآءَ»: شدّت و محنت. گزند. مؤنّث است و مذکّر ندارد. «مَکْرٌ»: نیرنگ. چارهسازی نهانی و چارهجوئی پنهانی. مراد این است که کافران میخواستند با تکذیب آیات و طعنهزدن بدانها و شکّ و گمان انداختن به دل ضعفاء تأثیر کلام آسمانی را خنثی نمایند. «رُسُلَنا»: فرستادگان ما. مراد فرشتگان مأمور نوشتن اعمال مردمان است (نگا: انفطار / 10 و 11 و 12).]] |
|