نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1308 | 9 | 73 | يا أيها النبي جاهد الكفار والمنافقين واغلظ عليهم ومأواهم جهنم وبئس المصير |
| | | ای پیغمبر! با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن (تا ایشان را از کفر و نفاق برگردانی) و بر آنان سخت بگیر و (با ایشان خشن باش. این مجازات کنونی ایشان است و در آخرت) جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است! [[«أُغْلُظْ عَلَیْهِمْ»: با کفّار به جهاد بیامان بپرداز، و منافقان را سخت تهدید و سرزنش کن و حدود و مقرّرات خدا را درباره ایشان اجرا نما (نگا: نور / 2). «الْمَصِیرُ»: سرنوشت. جایگاه.]] |
|
1309 | 9 | 74 | يحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا كلمة الكفر وكفروا بعد إسلامهم وهموا بما لم ينالوا وما نقموا إلا أن أغناهم الله ورسوله من فضله فإن يتوبوا يك خيرا لهم وإن يتولوا يعذبهم الله عذابا أليما في الدنيا والآخرة وما لهم في الأرض من ولي ولا نصير |
| | | منافقان به خدا سوگند میخورند که (سخنان زنندهای) نگفتهاند، در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از ایمان آوردن، به کفر برگشتهاند و قصد انجام کاری کردهاند که بدان نرسیدهاند (و آن کشتن پیغمبر به هنگام مراجعه از جنگ تَبوک بود). چیزی که این منافقان را بر سر خشم آورد و سبب انتقام گرفتن آنان شود وجود ندارد، مگر این که خدا و پیغمبرش به فضل و کرم خود آنان را (با اعطاء غنائم که هدف ایشان در زندگی است) بینیاز گرداندهاند (و این هم نباید مایهی خشم و انتقام ایشان شود). اگر آنان توبه کنند، (خداوند توبهی ایشان را میپذیرد و) این برایشان بهتر خواهد بود، و اگر روی بگردانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت به عذاب بسیار دردناکی کیفر میدهد، و در سراسر روی زمین نه دوستی و نه یاوری خواهند داشت. [[«هَمُّوا»: قصد کردند. «مَا نَقَمُوا»: خشم نگرفتهاند. عیبجوئی نکردهاند (نگا: مائده / 59). «مِن فَضْلِهِ»: از مرحمت خدا و اعطای پیغمبر از غنائم بدیشان (نگا: توبه / 59). در اینجا سخن از فضل خدا و پیغمبر است ولی ضمیر مفرد به جای ضمیر تثنیه به کار رفته است و بلامانع است (نگا: توبه / 62). «یَکُ»: مخفّف (یَکُنْ) است که در اصل (یَکُونُ) و از افعال ناقصه است.]] |
|
1310 | 9 | 75 | ومنهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن ولنكونن من الصالحين |
| | | در میان (منافقان) کسانی هستند که (سوگند میخورند و) با خدا پیمان میبندند که اگر از فضل خود ما را بینیاز کند (و به نعمت و نوائی برساند) بدون شکّ به صدقه و احسان میپردازیم و از زمرهی شایستگان (درگاه یزدان و نیکوکاران مردمان) خواهیم بود. [[«عَاهَدَ اللهَ»: با خدا پیمان بست. «لَنَصَّدَّقَنَّ»: حتماً به صدقهدادن و احسانکردن و بخشش نمودن میپردازیم. از باب تفعّل و اصل آن (لَنَتَصَدَّقَنَّ) است.]] |
|
1311 | 9 | 76 | فلما آتاهم من فضله بخلوا به وتولوا وهم معرضون |
| | | امّا هنگامی که خدا از فضل خود (ثروت و دارائی) بدانان بخشید، بخل ورزیدند (و چیزی نبخشیدند و به عهد خود وفا نکردند، و هم از خدا و هم از خیرات) سرپیچی کردند و روی گرداندند. [[«وَ هُم مُّعرِضُونَ»: اصلاً آنان مردمانی هستند که عادتشان روگردانی از طاعت است، و گوش به فرمان خدا و دل به حقائق نمیدهند.]] |
|
1312 | 9 | 77 | فأعقبهم نفاقا في قلوبهم إلى يوم يلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه وبما كانوا يكذبون |
| | | خداوند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن ملاقات میکنند. این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند. [[«أَعْقَبَ»: برجای نهاد. پدیدار و پایدار کرد. «فَأَعْقَبَهُمْ ...»: فاعل میتواند خدا باشد و معنی آن گذشت، و میتواند بخل و رویگردانی باشد که در این صورت معنی چنین میشود: این بخل و رویگردانی، نفاق را در دلهایشان تا روز رستاخیز متمکّن و برقرار ساخت تا در آن روز به سزای عمل بد خود برسند، و ... «یَلْقَوْنَهُ»: خدا را ملاقات کنند. به سزای عمل خود برسند. ضمیر (هُ) به خدا یا به بخل برمیگردد.]] |
|
1313 | 9 | 78 | ألم يعلموا أن الله يعلم سرهم ونجواهم وأن الله علام الغيوب |
| | | مگر آنان نمیدانستند که خداوند راز و نجوای ایشان را میداند و خدا بس آگاه از نهانیها و پنهانیها است؟ (و لذا نقض عهد و نیرنگ ایشان دربارهی مؤمنان از خدا مخفی نمیماند). [[«نَجْوَاهُمْ»: نجوی، سخن درگوشی. سخن پنهان از دیگران. سرّ و راز.]] |
|
1314 | 9 | 79 | الذين يلمزون المطوعين من المؤمنين في الصدقات والذين لا يجدون إلا جهدهم فيسخرون منهم سخر الله منهم ولهم عذاب أليم |
| | | کسانی که مؤمنان (ثروتمندی) را که مشتاقانه بیش از اندازه به خیرات و صدقات میپردازند، و مؤمنان (فقیری) را که (با وجود تنگدستی) به کمکهای مختصری دست مییازند، مورد تمسخر قرار میدهند، خداوند ایشان را (با کشف رسوائیها و پلشتیهایشان در پیش مردم) مورد تمسخر قرار میدهد و عذاب بسیار دردناکی خواهند داشت. [[«أَلَّذِینَ»: مبتدا و خبر آن (فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ، سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ) یا (وَ مِنْهُمْ) مقدّر است و تقدیر چنین است: وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یَلْمِزُونَ. «یَلْمِزُونَ»: عیبجوئی میکنند. رخنه میگیرند. «الْمُطَّوِّعِینَ»: اصل آن الْمُتَطَوِّعِینَ است به معنی کسانی که بیش از اندازه لازم و واجب زکات میدهند و احسان میکنند. کسانی که مشتاقانه برای رضای خدا خیرات و صدقات فراوان میدهند. «جُهْدَهُمْ»: به اندازه تاب و توانشان. مراد مال اندکی است که به قدر وسع و طاقت خود میدهند. «سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ»: مراد مُشاکله است. یعنی خداوند سزای مسخرهکردنشان را میدهد.]] |
|
1315 | 9 | 80 | استغفر لهم أو لا تستغفر لهم إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر الله لهم ذلك بأنهم كفروا بالله ورسوله والله لا يهدي القوم الفاسقين |
| | | چه برای آنان طلب آمرزش کنی و چه نکنی، حتّی اگر هفتاد بار (و دفعات بسیار) برای آنان طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد. این بدان خاطر است که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارند (و سر از بند شریعت و ربقهی اطاعت برتافتهاند) و خداوند گروه بیرونروندگان از فرمان یزدان (و آئین آسمانی) را (به راه سعادت) هدایت نمیکند. [[«إِسْتَغْفِرْ»: از لحاظ لفظ امر است و از نظر معنی مضارع. «إِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ ...»: اگر خواستی برای آنان طلب آمرزش کن و یا مکن. چه برای آنان طلب آمرزش کنی یا نکنی. «سَبْعِینَ مَرَّة»: هفتاد بار. مراد کثرت است؛ نه تحدید.]] |
|
1316 | 9 | 81 | فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله وكرهوا أن يجاهدوا بأموالهم وأنفسهم في سبيل الله وقالوا لا تنفروا في الحر قل نار جهنم أشد حرا لو كانوا يفقهون |
| | | (منافقانی که از رفتن به جنگ تبوک سر باز زدهاند و در خانههای خود گرفتهاند و نشستهاند، این) خانهنشینان (منافق) از این که از رسول خدا واپس کشیدهاند شادمانند، و نخواستند با مال و جان در راه یزدان جهاد و پیکار کنند (و دین خدا را یاری دهند. تا میتوانند دیگران را از جنگ میترسانند و با نشستنِ با خود تشویق مینمایند) و میگویند در گرما (ی سوزان تابستان به سوی میدان نبرد) حرکت نکنید. (ای پیغمبر! بدانان) بگو: اگر دانا بودند میفهمیدند که آتش دوزخ بسیار گرمتر و سوزانتر (از گرمای تابستان و از همهی آتشهای جهان) است. [[«الْمُخَلَّفُونَ»: واپسماندگان. برجای نشستگان. «مَقْعَد»: نشستن. مصدر میمی است. «خِلافَ»: خلف. بعد، در این صورت ظرف است. به معنی مخالفت هم آمده است که در این صورت مفعولله است، و یا مصدر است و به معنی مُخالِفینَ بوده و حال است. «الْحَرِّ»: گرما.]] |
|
1317 | 9 | 82 | فليضحكوا قليلا وليبكوا كثيرا جزاء بما كانوا يكسبون |
| | | (بگذار در این جهان بر اثر مسخرهکردن مؤمنان) اندکی بخندند و (امّا لازم است بدانند که باید در آن جهان) بسیار گریه کنند، این جزای کارهائی است که میکنند. [[«فَلْیَضْحَکُوا ... وَ لْیَبْکُوا»: مراد خبر است. یعنی: می خندند. و گریه میکنند.]] |
|