بسم الله الرحمن الرحيم

نتائج البحث: 6236
ترتيب الآيةرقم السورةرقم الآيةالاية
1288953قل أنفقوا طوعا أو كرها لن يتقبل منكم إنكم كنتم قوما فاسقين
(ای پیغمبر! به منافقانی که برای پنهان داشتن نفاق خود به بذل و بخشش می‌پردازند) بگو: چه از روی اختیار و چه از روی اجبار به بذل و بخشش بپردازید، در هر حال از شما پذیرفته نمی‌گردد، چرا که شما قوم فاسقی هستید (و بر دین خدا میشورید و از فرمان او به در می‌روید و نفاقتان اعمال نیکتان را پوچ و بیسود می‌گرداند). [[«أَنفِقُوا»: ببخشید. بخشش و احسان کنید. در ظاهرْ امر و در معنی خبر است (نگا: توبه / 80). «طَوْعاً أَوْکَرْهاً»: به دلخواه یا به ناچار. مصدرند و حال واقع شده‌اند و به معنی (طَآئِعینَ) و (کارِهینَ) به کار رفته‌اند.]]
1289954وما منعهم أن تقبل منهم نفقاتهم إلا أنهم كفروا بالله وبرسوله ولا يأتون الصلاة إلا وهم كسالى ولا ينفقون إلا وهم كارهون
هیچ‌چیز مانع پذیرش نفقات و بذل و بخشش‌هایشان نشده است جز این که آنان به خدا و پیغمبرش ایمان ندارند (و کفر هم اعمال را پوچ و بیسود می‌کند،) و جز با ناراحتی و بی‌حالی و سستی و سنگینی به نماز نمی‌ایستند، و جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمی‌کنند. [[«کُسَالَی»: جمع کَسْلان، تنبل. سست.]]
1290955فلا تعجبك أموالهم ولا أولادهم إنما يريد الله ليعذبهم بها في الحياة الدنيا وتزهق أنفسهم وهم كافرون
فزونی اموال و اولاد (یعنی نیروی اقتصادی و انسانی) ایشان، تو را به شگفتی نیندازد. چرا که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا بدین وسیله معذّب کند (و پیوسته به جمع مال و منال کوشند و همه‌ی عمر در راه نگهداری و پاسداری آن تلاش ورزند، و به خاطر دلبستگی فوق‌العاده به این امور، خدا و آخرت را فراموش کنند) و در حال کفر جان دهند و قالب تهی کنند. [[«تَزْهَقَ»: بدر رود. از مصدر زُهوق به معنی خُروج، و در اینجا مراد جان‌دادن و قالب تهی‌کردن است که برای آنان همراه با شکنجه‌ها و دردها است (نگا: انعام / 93 و أنفال / 50). «أَنفُس»: جمع نفْس، جان. روح.]]
1291956ويحلفون بالله إنهم لمنكم وما هم منكم ولكنهم قوم يفرقون
به خدا سوگند می‌خورند که آنان از شمایند (و مؤمن و مسلمانند) در حالی که از شما نیستند (و مؤمن و مسلمان نمی‌باشند) و مردمان ترسوئی هستند (و چون از شما وحشت دارند، دروغ می‌گویند و نفاق می‌ورزند). [[«یَفْرَقُونَ»: می‌ترسند. از مصدر (فَرَق) به معنی خوف و فزع.]]
1292957لو يجدون ملجأ أو مغارات أو مدخلا لولوا إليه وهم يجمحون
اگر پناهگاهی یا غارهائی و یا سردابی پیدا کنند شتابان بدانجا می‌روند و به سرعت بدان می‌خزند. [[«مَلْجَأً»: پناهگاه. «مَغَارَاتٍ»: جمع مَغارة، غارها. «مُدَّخَلاً»: سرداب. دهلیز. نقب. «یَجْمَحُونَ»: شتابان و پریشان می‌گریزند. از (جُموح) به معنی توسنی و سربرداشتنِ اسب. «وَ هُمْ یَجْمَحُونَ»: مراد این است که منافقان از شما نفرت و وحشت دارند و از آئین شما بیزارند.]]
1293958ومنهم من يلمزك في الصدقات فإن أعطوا منها رضوا وإن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون
در میان آنان کسانی هستند که در تقسیم زکات از تو عیبجوئی می‌کنند و ایراد می‌گیرند (و نسبت بی‌عدالتی را به تو می‌دهند! اینان جز به فکر حطام دنیا در اندیشه‌ی چیز دیگری نیستند، و لذا) اگر بدانان چیزی از زکات داده شود خوشنود می‌شوند و اگر چیزی از آن بدیشان داده نشود هرچه زودتر خشم می‌گیرند (و اخم و تخم می‌کنند). [[«یَلْمِزُکَ»: از تو عیبجوئی می‌کنند. به تو طعنه می‌زنند و از تو ایراد می‌گیرند. «الصَّدَقَاتِ»: جمع صَدَقَة، زکات (نگا: توبه / 60). «یَسْخَطُونَ»: خشمگین می‌شوند.]]
1294959ولو أنهم رضوا ما آتاهم الله ورسوله وقالوا حسبنا الله سيؤتينا الله من فضله ورسوله إنا إلى الله راغبون
اگر آنان بدانچه خدا و پیغمبرش بدیشان داده است (و قسمت ایشان کرده است) راضی می‌شدند و می‌گفتند: (دستور) خدا ما را بسنده است و خداوند از فضل و احسان خود به ما می‌دهد و پیغمبرش (بیش از آنچه به ما داده است این بار به ما عطاء می‌کند، و) ما (به فضل و بخشایش پروردگار خود چشم دوخته و) تنها رضای خدا را می‌جوئیم، (اگر چنین می‌گفتند و می‌کردند، به سود آنان بود). [[«وَ لَوْ»: جواب آن محذوف است که (لَکانَ خَیْراً لَهُمْ) است. «رَاغِبُونَ»: جمع راغِب، مشتاق. خواهان. آرزومند.]]
1295960إنما الصدقات للفقراء والمساكين والعاملين عليها والمؤلفة قلوبهم وفي الرقاب والغارمين وفي سبيل الله وابن السبيل فريضة من الله والله عليم حكيم
زکات مخصوص مستمندان، بیچارگان، گردآورندگان آن، کسانی که جلب محبّتشان (برای پذیرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته) می‌شود، (آزادی) بندگان، (پرداخت بدهی) بدهکاران، (صرف) در راه (تقویت آئین) خدا، و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و کاشانه) می‌باشد. این یک فریضه‌ی مهمّ الهی است (که جهت مصلحت بندگان خدا مقرّر شده است) و خدا دانا (به مصالح آفریدگان) و حکیم (در وضع قوانین) است. [[«الْفُقَرَآءِ»: مستمندانی که چیزی دارند ولی کفاف زندگی ایشان نمی‌کند. «الْمَسَاکِینِ»: مستمندانی که چیزی ندارند. فقیر و مسکین به جای همدیگر هم به کار می‌روند. «الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا»: کارکنانی که از سوی پیشوای مسلمانان مأمور جمع‌آوری زکات می‌شوند. «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»: کسانی هستند که پیشوای مسلمانان صلاح بداند از راه احسان از ایشان دلجوئی شود و یا زیان و ضررشان به مسلمانان نرسد. «فِی الرِّقَابِ»: در راه آزادکردن بندگان با خرید و کمک ایشان برای آزادی. «الْغَارِمِینَ»: افراد مقروض و مدیونی که قادر به پرداخت قرض خود نباشند و وام آنان حاصل نادانی نبوده و صرف معصیت نشده باشد. «فِی سَبِیلِ اللهِ»: مراد تمام راههائی است که منتهی به خوشنودی خدا می‌گردند. «إبْنِ السَّبِیلِ»: مسافر دورافتاده از خانه و کاشانه و نیازمند کمک برای رسیدن به آن باشد. «فَرِیضَةً»: واجب. مصدر و مفعول مطلق تأکیدی برای فعل مقدّری است. یعنی: فَرَضَ اللهُ لَهُمُ الصَّدَقَاتِ فَریضَةً.]]
1296961ومنهم الذين يؤذون النبي ويقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن بالله ويؤمن للمؤمنين ورحمة للذين آمنوا منكم والذين يؤذون رسول الله لهم عذاب أليم
در میان منافقان کسانی هستند که پیغمبر را می‌آزارند و می‌گویند: او سراپاگوش است (و راست و دروغ را می‌شنود و همه‌چیز را باور می‌کند). بگو: (او در نهایت لطف و محبّت به سخنان خوب و بد شما گوش فرا می‌دهد، ولی به سخن خوب عمل می‌کند و سخن بد را نادیده می‌گیرد و بدان عمل نمی‌کند، و این) سراپا گوش بودن او به نفع شما است. او به خدا ایمان دارد (و همه‌ی فرموده‌های او را تصدیق می‌کند) و به مؤمنان ایمان دارد (و هرچه بگویند باور می‌کند، چون معتقد به اخلاص ایشان است) و او برای کسانی که از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است (زیرا ایشان را به راستای خداشناسی آورده است و راه بهشت را بدانان نموده است). کسانی که فرستاده‌ی خدا را می‌آزارند، عذاب دردناکی دارند. [[«أُذُنٌ»: گوش. مراد شخصی است که همه چیز را باور کند. خوش‌باور و دهن‌بین. نامیدن انسان به اندام شنوائی (أُذُن) یا اندام بینائی (عَیْن=جاسوس) برای مبالغه است.]]
1297962يحلفون بالله لكم ليرضوكم والله ورسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين
برای شما، به خدا سوگندها می‌خورند (که درباره‌ی پیغمبر چیز بدی نگفته‌اند و به دروغ از شرکت در جهاد واپس نکشیده‌اند) تا با سوگندهای خود شما را راضی کنند. در حالی که شایسته‌تر این است که خدا و پیغمبرش را (با عبادت و طاعت و فرمانبرداری) راضی کنند، اگر واقعاً ایمان دارند. [[«... أحَقُّ»: مراد این است که راضی‌کردن خدا و پیغمبر مهمتر از راضی‌کردن مسلمانان است. «أَن یُرْضُوهُ»: ضمیر (هُ) به (رسول) برمی‌گردد. ولی چون سخن از خدا و رسول در میان است، می‌بایست (یُرْضُوهُما) گفته شود. امّا از آنجا که راضی‌کردن پیغمبر عین راضی‌کردن خدا است ضمیر مفرد به جای ضمیر مثنّی ذکر شده است (نگا: نساء / 80). همچنین می‌توان گفت: (وَ اللهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ)، دو جمله است و (اللهُ) و (رَسُولُ) مبتدا بوده و خبر اوّلی به خاطر دلالت خبر دومی بر آن، حذف شده است. تقدیر چنین است: وَ اللهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ. مثل بیت زیر: نَحْنُ بِما عِنْدَنا وَ أَنْتَ بِماعِنْدَ کَ راضٍ وَ الرَّأْیُ مُخْتَلِفٌ]]


0 ... 118.7 119.7 120.7 121.7 122.7 123.7 124.7 125.7 126.7 127.7 129.7 130.7 131.7 132.7 133.7 134.7 135.7 136.7 137.7 ... 623

إنتاج هذه المادة أخد: 0.02 ثانية


المغرب.كووم © ٢٠٠٩ - ١٤٣٠ © الحـمـد لله الـذي سـخـر لـنا هـذا :: وقف لله تعالى وصدقة جارية

18024931414471299838852515108545645670