نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1182 | 8 | 22 | إن شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون |
| | | بیگمان بدترین انسانها در پیشگاه یزدان، افراد کر و لالی هستند که نمیفهمند. [[«الدَّوَابِ»: جمع دَابَّة، جنبندگان (نگا: نور / 45). در اینجا مراد انسانها است. «الصُّمُّ»: جمع اصمّ، اشخاص کر. مراد کسانی است که برای شناخت حق و پندگرفتن از مواعظ حسنه گوش فرا نمیدهند. «الْبُکْمُ»: جمع ابکم، اشخاص لال. مراد کسانی است که حق و حقیقت را نمیگویند. «لا یَعْقِلُونَ»: مراد کسانی است که از عقل برای تشخیص حق از باطل، و خیر از شر، سود نمیجویند.]] |
|
1183 | 8 | 23 | ولو علم الله فيهم خيرا لأسمعهم ولو أسمعهم لتولوا وهم معرضون |
| | | اگر خداوند (در آنان آمادگی پذیرش حق میدید، و زمینهی قبول خیر و) نیکی در ایشان سراغ میداشت، (حرف حق را به هر صورت بود) به گوششان میرسانید، ولی اگر (با فراهم نبودن زمینه، چنین کاری را میکرد و حق را) به گوش آنان میرسانید، سرپیچی میکردند؛ چرا که ایشان (آگاهانه از پذیرش حق) روگردانند. [[«أَسْمَعَهُمْ»: به گوش آنان رساند. گوش ایشان را باز و شنوا کرد. «خَیْراً»: نیکی. در اینجا مراد استعداد و زمینه پذیرش حق است. معنی آیه فوق درست به آن میماند که کسی بگوید: من اگر میدانستم فلان کس دعوت مرا میپذیرد، از او دعوت میکردم. ولی در حال حاضر وضع طوری است که اگر او را دعوت کنم نخواهد پذیرفت. بنابراین دعوت نخواهم کرد.]] |
|
1184 | 8 | 24 | يا أيها الذين آمنوا استجيبوا لله وللرسول إذا دعاكم لما يحييكم واعلموا أن الله يحول بين المرء وقلبه وأنه إليه تحشرون |
| | | ای مؤمنان! فرمان خدا را بپذیرید، و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد، و بدانید که خداوند میان انسان و دل او جدائی میاندازد (و میتواند انسان را از رسیدن به خواستها و آرزوهای دل باز دارد و او را بمیراند و نگذارد عمر طولانی داشته باشد که مهمترین آرزوی دل هر انسانی است)، و بدانید که همگان در پیشگاه خدای سبحان گرد آورده میشوید (و به حساب و کتابتان رسیدگی میگردد). [[«إسْتَجیبُوا»: بپذیرید. دعوت خدا را با طاعت و عبادت پاسخ گوئید. «إِذا»: هرگاه که. واژه (إِذا) میتواند عام باشد و مراد بیان شرط نباشد. یعنی هر زمان که شما را دعوت کرد، بیگمان به سوی چیزی دعوت میکند که مایه حیات است و ... یا این که ذکر (إِذا) برای شرط بوده و به خاطر دو چیز باشد: الف - دخالت دادن عقل در پذیرفتن یا نپذیرفتن فرمان، حتی اگر این فرمان از منبعی باشد که جز حق ظاهر و خیر خالص از آن صادر نگردد. ب - اوامر و احکام شریعت همه خیر مطلق است و بررسی و وارسی آنها بر نورانیّت و حقّانیّت آنها میافزاید و زیبائی و والائی آنها را بهتر و بیشتر در آئینه ضمیر مینمایاند. «یَحُولُ»: حائل میگردد و فاصله میاندازد. مراد بیان قدرت کامل و علم شامل خدا است که با قدرت خود بر هر چیزی توانا و با علم خود از هرچیزی آگاه است، و این او است که اختیار قلب که سررشته زندگی است در دست او است، و حیات و ممات انسان مربوط بدو است.]] |
|
1185 | 8 | 25 | واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة واعلموا أن الله شديد العقاب |
| | | خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمیگردد که ستم میکنند (بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان میسوزد) و بدانید که خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است. [[«فِتْنَةً»: بلا و مصیبت. «خَآصَّةً»: مخصوصاً. به ویژه.]] |
|
1186 | 8 | 26 | واذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون في الأرض تخافون أن يتخطفكم الناس فآواكم وأيدكم بنصره ورزقكم من الطيبات لعلكم تشكرون |
| | | (ای مؤمنان!) به یاد آورید هنگامی را که شما گروه اندک و ضعیفی در سرزمین (مکّه) بودید و میترسیدید که مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را (در سرزمین مدینه) پناه و مأوی داد و با معونت و یاری خود شما را (در جنگ بدر پیروز گرداند و) نیرو بخشید و غنائم پاکیزهای بهرهی شما کرد تا این که سپاسگزاری بکنید (و در راه جهاد به جان و دل بکوشید). [[«أَن یَتَخَطَّفَکُمْ»: این که شما را بربایند. «آوَی»: پناه داد. مکان و مأوی داد. «أَیَّدَ»: تقویت کرد. نیرو و شکوه بخشید. «الطَّیِّبَاتِ»: روزیهای پاکیزه. مراد غنائم جنگ است که تنها برای آنان حلال و پاکیزه بود.]] |
|
1187 | 8 | 27 | يا أيها الذين آمنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونوا أماناتكم وأنتم تعلمون |
| | | ای مؤمنان! به خدا و پیغمبر (با دوست داشت دشمنان حق، پخش اسرار جنگی، پشت سرافکندن برنامههای الهی، و غیره) خیانت مکنید، و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا مدارید. [[«وَ تَخُونُوا اماناتِکُمْ»: این جمله عطف بر (تَخُونُوا ...) و مجزوم است، یا این که منصوب است چون جواب نهی است. همان گونه که شاعر میگوید: لا تَنْهَ عَنْ خُلُقٍ وَ تَأتِیَ مِثْلَهُ عارٌ عَلَیْکَ - إِذا فَعَلْتَ - عَظیمٌ «وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ»: در حالی که مفاسد خیانت و بدفرجامی آن را در دنیا و آخرت میدانید.]] |
|
1188 | 8 | 28 | واعلموا أنما أموالكم وأولادكم فتنة وأن الله عنده أجر عظيم |
| | | (ای مؤمنان راستین!) بدانید که اموال و اولاد شما وسیلهی آزمایش هستند (و ترجیح محبّت دارائی و فرزندان بر محبّت یزدان سبحان، مایهی بلا و هلاک شما است) و بدانید که پاداش بزرگ (مؤمنانی که از عهدهی امتحان برمیآیند و رضایت خدا را بالاتر از مال و منال دنیا میدانند) در پیشگاه خدا (مهیّا و مصون) است. [[«فِتْنَةٌ»: مایه آزمایش. وسیله هلاک. مایه آشوب (نگا: آلعمران / 14، و تغابن / 15).]] |
|
1189 | 8 | 29 | يا أيها الذين آمنوا إن تتقوا الله يجعل لكم فرقانا ويكفر عنكم سيئاتكم ويغفر لكم والله ذو الفضل العظيم |
| | | ای مؤمنان! اگر از خدا (بترسید و از مخالفت فرمان او) بپرهیزید، خدا بینش ویژهای به شما میدهد که در پرتو آن حق را از باطل میشناسید، و گناهانتان را میزداید و شما را میآمرزد، چرا که یزدان دارای فضل و بخشش فراوان است. [[«فُرْقَاناً»: نصرت و پیروزی، چون دشمنان را از دوستان و محق را از مبطل جدا میسازد. بینش و روشنبینی، چون بدان حق از باطل شناخته میشود. این واژه مصدر ثلاثی مجرّد است و برای مبالغه به کار میرود.]] |
|
1190 | 8 | 30 | وإذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك أو يقتلوك أو يخرجوك ويمكرون ويمكر الله والله خير الماكرين |
| | | (ای پیغمبر! به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران دربارهی تو نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا بکشند و یا این که (از شهر مکّه) بیرون کنند. آنان چاره میاندیشیدند و نقشه میکشیدند (که چگونه به تو شرّ و بلا برسانند) و خدا (هم برای نجات تو از شرّ و بلای ایشان) تدبیر و چارهسازی میکرد، و خداوند بهترین چارهساز است. [[«لِیُثْبِتُوکَ»: تا تو را برجای بدارند و زندانی کنند. «یُخْرِجُوکَ»: تو را اخراج کنند (نگا: توبه / 40). «یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ»: (نگا: آلعمران / 54، اعراف / 99 و 123)؛ واژه (مکر) به معنی تدبیر و چارهاندیشی و طرح نقشه است.]] |
|
1191 | 8 | 31 | وإذا تتلى عليهم آياتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أساطير الأولين |
| | | این کافران هنگامی که آیات ما بر آنان خوانده میشود، میگویند: شنیدیم (چیز مهمّی نیست!) اگر ما هم بخواهیم مثل این را میگوئیم. چرا که چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست. [[«أَسَاطِیرُ»: جمع أُسْطُورَه، افسانهها (نگا: فرقان / 5).]] |
|