نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1111 | 7 | 157 | الذين يتبعون الرسول النبي الأمي الذي يجدونه مكتوبا عندهم في التوراة والإنجيل يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر ويحل لهم الطيبات ويحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم إصرهم والأغلال التي كانت عليهم فالذين آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذي أنزل معه أولئك هم المفلحون |
| | | (به ویژه رحمت خود را اختصاص میدهم به) کسانی که پیروی میکنند از فرستادهی (خدا محمّد مصطفی) پیغمبر امّی که (خواندن و نوشتن نمیداند و وصف او را) در تورات و انجیل نگاشته مییابند. او آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت بازمیدارد، و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکها را بر آنان حرام میسازد و فرو میاندازد و بند و زنجیر (احکام طاقتفرسای همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت، و خودکشی به عنوان توبه) را از (دست و پا و گردن) ایشان به در میآورد (و از غُل استعمار و استثمارشان میرهاند). پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند، و از نوری پیروی کنند که (قرآن نام است و همسان نور مایهی هدایت مردمان است و) به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند. [[«أُمِّیَّ»: منسوب به (أُمّ) یعنی مادر است. مراد کسی است که نتواند بخواند و بنویسد (نگا: عنکبوت / 48). «إِصْر»: بار سنگین. مراد تکالیف سخت است (نگا: بقره / 286). «الأغْلال»: جمع غُلّ، بند و زنجیرهای آهنین. در اینجا مراد احکام طاقتفرسائی است که به سبب معاصی و نافرمانی بر اهل کتاب واجب گشته بود. «إِصْرَهُمْ وَ الأغْلالَ ...»: مشکلات و مشقّات معنوی، به وسیله بار و غل، نموده شده است که حسّی و قابل لمس میباشند. یعنی آنان به کسانی میمانند که بار بر دوش و بند و زنجیر به دست و پا داشته باشند و ... «عَزَّرُوهُ»: او را حمایت کردند. او را یاری نمودند. در احترام وی کوشیدند.]] |
|
1112 | 7 | 158 | قل يا أيها الناس إني رسول الله إليكم جميعا الذي له ملك السماوات والأرض لا إله إلا هو يحيي ويميت فآمنوا بالله ورسوله النبي الأمي الذي يؤمن بالله وكلماته واتبعوه لعلكم تهتدون |
| | | ای پیغمبر! (به مردم) بگو: من فرستادهی خدا به سوی جملگی شما (اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد و سرخ) هستم. خدائی که آسمانها و زمین از آن او است. جز او معبودی نیست. او است که میمیراند و زنده میگرداند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیغمبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و به سخنهایش دارد. از او پیروی کنید تا هدایت یابید. [[«کَلِمَاتِهِ»: سخنان او. مراد همه کتابهای آسمانی است (نگا: بقره / 136).]] |
|
1113 | 7 | 159 | ومن قوم موسى أمة يهدون بالحق وبه يعدلون |
| | | در میان قوم موسی (یعنی بنیاسرائیل) گروه زیادی (بر دین صحیح ماندگار) بودند که (مردم را) به سوی حق رهنمود میکردند و (به سبب تمسّک) به حق (به هنگام داوری) دادگری مینمودند. [[«أُمَّةٌ»: گروه فراوانی. مراد از این گروه زیاد، عُقَلائی است که در زمان موسی گوسالهپرستی نکردند و در برابر سُفَهاء قرار داشتند، و یا این که مراد عدّهای از اصحاب پیغمبر است که در صدر اسلام آئین اسلام را پذیرفتند. «بِهِ»: به حق. «یَعْدِلُونَ»: دادگری میکنند.]] |
|
1114 | 7 | 160 | وقطعناهم اثنتي عشرة أسباطا أمما وأوحينا إلى موسى إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل أناس مشربهم وظللنا عليهم الغمام وأنزلنا عليهم المن والسلوى كلوا من طيبات ما رزقناكم وما ظلمونا ولكن كانوا أنفسهم يظلمون |
| | | بنیاسرائیل را به دوازده قبیله و شاخه تقسیم کردیم، و هنگامی که آنان از موسی تقاضای آب کردند، به موسی وحی کردیم که با عصای خود بر سنگ بزن. به ناگاه دوازده چشمه از آن سنگ بیرون جوشید. هر دستهای از مردمان با آبشخور خود آشنا شد (و هیچ قبیلهای مزاحم قبیلهی دیگری نگردید) و ابر را سایبان ایشان کردیم (و بدینوسیله آنان را از گرمای سوزان بیابان محفوظ داشتیم) و ترنجبین و بلدرچین نصیب ایشان کردیم (و بدانان گفتیم:) از چیزهای پاکی بخورید که روزی شما کردهایم. (ولی آنان در حق این نعمتها ناشکری کردند و ستم ورزیدند) امّا به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم نمودند (و زیان ناسپاسی متوجّه خودشان گردید). [[«قَطَّعْنَاهُمْ»: آنان را تقسیم کردیم. «أَسْبَاطاً»: جمع سِبْط، نوادگان. مراد قبائل است و هر قبیلهای از نسل مردی. بدل است؛ نه تمییز. واژه (أَسْباط) گاهی در معنی مفرد یعنی قبیله استعمال شده است، همان گونه که (أَنصار) برای گروه ویژهای از اصحاب، عَلَم شده است. در این صورت میتوان (أَسْباطاً) را تمییز بشمار آورد. «أُمَماً»: جماعت. گروه. بدل دوم (اثْنَتَیْ عَشْرَةَ) یا عطف بیان یا بدل (أَسْباطاً) است. «إِنبَجَسَتْ»: برجوشید. فوّاره زد (نگا: بقره / 60). «مَشْرَب»: آبشخور. «ظَلَّلْنا»: سایبان کردیم. «غَمَام»: ابر. «مَنّ»: ترنجبین. گزنگبین. «سَلْوَی»: پرنده بلدرچین. سُمانی (نگا: بقره / 57).]] |
|
1115 | 7 | 161 | وإذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية وكلوا منها حيث شئتم وقولوا حطة وادخلوا الباب سجدا نغفر لكم خطيئاتكم سنزيد المحسنين |
| | | و (به یاد آورید) آن گاه را که بدیشان گفته شد: در این شهر (بزرگی که پیغمبرتان موسی برایتان نام برده است) سکونت گزینید و هرگونه که میخواهید و هرچه که لازم دارید (از خوراکیها و میوههای آنجا) بخورید و بگوئید: خداوندا! از گناهان ما درگذر، و از دروازه (ی آن شهر) با خشوع و خضوع وارد شوید تا گناهان شما را بیامرزیم. ما به نیکوکاران (از عفو و مغفرت) فزونتر میبخشیم. [[«حِطَّةٌ»: زدودن. برطرفکردن (نگا: بقره / 58). «سُجَّداً»: فروتنانه (نگا: بقره / 58).]] |
|
1116 | 7 | 162 | فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذي قيل لهم فأرسلنا عليهم رجزا من السماء بما كانوا يظلمون |
| | | سپس ستمگران (از فرمان خدایشان سرپیچی کردند و) گفتاری را که بدانان گفته شده بود دیگر کردند و دگرگون گفتند؛ پس در برابر سرپیچی و تمرّدشان، از آسمان بر آنان عذابی فرستادیم. [[«رِجْزاً»: عذاب. عقوبت. (نگا: بقره / 59).]] |
|
1117 | 7 | 163 | واسألهم عن القرية التي كانت حاضرة البحر إذ يعدون في السبت إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا ويوم لا يسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون |
| | | از آنان دربارهی (سرگذشت اهالی) شهر (ایله) که در ساحل دریا بود بپرس. (به یاد بیاورند) هنگامی را که آنان (در روز شنبه از حدود و مقرّرات خدا) تجاوز میکردند. همان هنگام که ماهیانشان روز شنبه به سویشان میآمدند (روی آب) و خودنمائی میکردند، امّا در غیر روز شنبه به سویشان نمیآمدند (و این هم آزمایشی از سوی خدا بود). به همین منوال آنان را پیوسته به سبب فسق و فجور دائمی و مستمرّشان (با آزمونهای گوناگون) میآزمودیم (تا نیکوکاران پاکسیرت از بدکاران بد طینت جدا و مشخّص شوند). [[«عَنِ الْقَرْیَةِ»: درباره شهر و اهل شهر. «حَاضِرَةَ الْبَحْرِ»: مشرف بر دریا. کنار دریا. «یَعْدُونَ»: تجاوز میکردند. ستم مینمودند. «حِیتَان»: جمع حُوت، ماهیها. «شُرَّعاً»: جمع شارع به معنی نزدیک و نمایان. سربرافراشته. پیاپی. حال است «تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ ... شُرَّعاً»: ماهیهای آن نواحی روی آب خودنمائی میکردند. ماهیهای آنجا از آب سر به در میآوردند. ماهیهای آن مکان، پیاپی میآمدند و به دنبال همدیگر ردیف میشدند.]] |
|
1118 | 7 | 164 | وإذ قالت أمة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم أو معذبهم عذابا شديدا قالوا معذرة إلى ربكم ولعلهم يتقون |
| | | و (به یاد یهودیان بیاور) هنگامی را که گروهی از (صلحای اسلاف) ایشان (که همچون دیگران نافرمانی و بزهکاری نمیکردند) به کسانی میگفتند (که سرکشان و گناهکاران را پند میدادند و موعظه میکردند:) چرا مردمانی را پند میدهید که خداوند آنان را (به سبب کفر و معاصی، در دنیا) نابود میکند یا (در آخرت) عذاب شدیدی خواهد داد؟ (مگر نمیدانید که پند و اندرز در اینان تأثیری ندارد و نرود میخ آهنین در سنگ؟) میگفتند: (ما به وظیفهی خود که امر به معروف و نهی از منکر است عمل میکنیم) تا در پیشگاه پروردگارتان معذور بوده (و رفع مسؤولیّت از خویشتن کرده باشیم) و شاید هم (این بیچارگان از گناه باز ایستند و نور ایمان زوایای درونشان را روشن سازد و راه) تقوا و پرهیزگاری در پیش گیرند. [[«أُمَّةٌ»: جماعت. گروه. «مَعْذِرَةً»: برای داشتن عذر تقصیر در پیشگاه ربّ جلیل. مفعولله است.]] |
|
1119 | 7 | 165 | فلما نسوا ما ذكروا به أنجينا الذين ينهون عن السوء وأخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون |
| | | امّا هنگامی که پندها و اندرزهائی را نشنیدند که بدانها تذکّر داده شدند، کسانی را که (دیگران را نصیحت مینمودند و آنان را) از بدی نهی میکردند از (عذاب به دور داشتیم و از بلا) رهانیدیم، و کسانی را که (مخالفت فرمان میکردند و بیشتر و بیشتر گناه میورزیدند و بدین وسیله بر خود و جامعه) ستم مینمودند، به خاطر استمرار بر معاصی و نافرمانی، به عذاب سختی گرفتار ساختیم. [[«نَسُوا»: فراموش کردند. در گوش نگرفتند و توجّه ننمودند. «بَئِیسٍ»: سخت. شدید.]] |
|
1120 | 7 | 166 | فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خاسئين |
| | | و هنگامی که از ترک چیزهائی که از آنها نهی میشدند سر باز زدند و سرکشی نمودند، خطاب بدانان گفتیم: به بوزینگان مطرودی تبدیل شوید (و به سبب خوی حیوانی از جامعهی انسانی مطرود و در میان مردمان منفور و از رحمت یزدان به دور گردید). [[«عَتَوْا»: سرکشیکردند. «قِرَدَةً خَاسِئینَ»: (نگا: بقره / 65، مائده / 60).]] |
|