نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1101 | 7 | 147 | والذين كذبوا بآياتنا ولقاء الآخرة حبطت أعمالهم هل يجزون إلا ما كانوا يعملون |
| | | کسانی که آیات (کتاب خواندنیِ آسمانی و دیدنیِ جهانی) ما را تکذیب می دارند و به ملاقات (خدا در قیامت و به زندهشدن بعد از مرگ و حساب و کتاب) آخرت ایمان نمیآورند، اعمال (نیکی که انجام دادهاند برباد میرود و باطل و) بیهوده میشود. مگر چنین کسانی جز در برابر کارهائی که کردهاند (و معاصی و کفری که ورزیدهاند) پاداش داده میشوند؟ [[«لِقَآءِ»: ملاقات. رویاروی شدن. مراد رستاخیز و حاضرشدن برای حساب و کتاب در پیشگاه خدا است. «حَبِطَتْ»: هدر رفت و ضائع شد. برباد رفت. «هَلْ یُجْزَوْنَ»: مراد این است که کارهای خوبشان هدر میرود و تنها کیفر اعمال بدشان نصیبشان میشود.]] |
|
1102 | 7 | 148 | واتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسدا له خوار ألم يروا أنه لا يكلمهم ولا يهديهم سبيلا اتخذوه وكانوا ظالمين |
| | | بعد از (رفتن) موسی (به کوه طور برای مناجات رب غفور)، قوم او از زیورهایشان گوسالهای ساختند و آن را معبود خود گرفتند که پیکر (بیجانی) بود و (تنها با مهارتی که سامری در آن به کار گرفته بود) صدای گاو داشت. مگر نمیدیدند که چنین پیکر گوسالهگونهای با آنان سخن نمیگوید و به راهی ایشان را راهنمائی نمیکند. (به هر حال، اندیشهی گاوپرستی پیشین و بتپرستی پسین ایشان گُل کرد و غیبت موسی را غنیمت شمردند و) گوساله را به خدائی گرفتند و (به خود) ستم کردند. [[«حُلِّیهِمْ»: زیورهای خود. زینتآلات خویش. «عِجْلاً»: گوسالهای. «جَسَداً»: پیکرهای. بدل یا عطف بیان است. به معنی: سرخ رنگ هم آمده است که از (جَسَد) به معنی خون خشکیده، زعفران و رنگهائی چون آن است. در این صورت صفت است. «خُوَارٌ»: صدای گاو. «إتَّخَذُوهُ»: آن را معبود خود کردند. درباره گوساله سامری مراجعه شود به: (بقره / 51 و 54 و 92 و 93، نساء / 153، طه / 85 - 91).]] |
|
1103 | 7 | 149 | ولما سقط في أيديهم ورأوا أنهم قد ضلوا قالوا لئن لم يرحمنا ربنا ويغفر لنا لنكونن من الخاسرين |
| | | هنگامی که پشیمان و سرگردان شدند و دانستند که گمراه گشتهاند، گفتند: اگر پروردگارمان بر ما رحم نکند و ما را نیامرزد، بیگمان از زیانکاران خواهیم بود. [[«سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ»: بسی پشیمان شدند و افسوس فراوان خوردند. در اصل دست خود را گاز گرفتن و چانه بر دست ندامت افگندن است. واژه (فی) به معنی (عَلی) است.]] |
|
1104 | 7 | 150 | ولما رجع موسى إلى قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتموني من بعدي أعجلتم أمر ربكم وألقى الألواح وأخذ برأس أخيه يجره إليه قال ابن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني فلا تشمت بي الأعداء ولا تجعلني مع القوم الظالمين |
| | | هنگامی که موسی (از مناجات) به پیش قوم خود خشمگین و اندوهناک بازگشت، گفت: پس از (رفتن من به مناجات) چه بد جانشینیِ مرا انجام دادید. آیا بر فرمان پرودگارتان (مبنی بر انتظار رجوع من از میعادگاه طور و مراعات پیمان خود با من) شتاب ورزیدید؟ موسی الواح را بینداخت و (موی) سر برادرش (هارون) را گرفت و آن را به سوی خود کشید (چرا که او را مقصّر میدید. هارون) گفت: ای پسر مادرم! این مردمان مرا درمانده و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند، پس دشمنان را به من شاد مکن و مرا از زمرهی قوم ستمپیشه مدان. [[«غَضْبَانَ»: خشمگین. حال اوّل است. «أَسِفاً»: اندوهگین. حال دوم است. «إبْنَ اُمَّ»: پسر مادر. ادای سخن بدین شیوه، برای بر سر مهرآوردن و عطوفت است. منادا است و هر دو واژه به منزله یک واژه مرکّب همچون (خَمْسَه عَشَرَ) بشمار آمده است. «لا تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَآءَ»: دشمنان را به من شاد مکن. از مصدر (إِشْمات) به معنی مسرور کردن. ثلاثی مجرّد آن (شَمَاتَة) است، به معنی: از گرفتاری دشمن و مصیبت او شاد شدن.]] |
|
1105 | 7 | 151 | قال رب اغفر لي ولأخي وأدخلنا في رحمتك وأنت أرحم الراحمين |
| | | (هنگامی که پاکی و بیگناهی هارون برای موسی مسلّم شد) گفت. پروردگارا! بر من و برادرم ببخشای (و از کاری که من در حق هارون کردم و از قصور احتمالی او در امر جانشینی صرف نظر فرمای) و ما را به رحمت خود داخل کن و (ما را لطف خویشتن شامل کن. چرا که) تو از همهی مهربانان مهربانتری. |
|
1106 | 7 | 152 | إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم وذلة في الحياة الدنيا وكذلك نجزي المفترين |
| | | آنان که (همچون سامری و راهروانش) گوساله را معبود خود کردند، خشم عظیمی از سوی پروردگارشان ایشان را (در آخرت) فرا میگیرد، و خواری شدیدی در دنیا بدیشان دست میدهد. کسانی را هم که (به خدا) دروغ بندند (و جز او را بپرستند) این چنین جزا و سزا میدهیم. [[«کَذلِکَ»: همچون کیفر ایشان. «الْمُفْتَرِینَ»: بهتان و تهمتزنندگان. کسانی که به ناروا چیزهائی گویند و دروغهائی به هم بافند.]] |
|
1107 | 7 | 153 | والذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها وآمنوا إن ربك من بعدها لغفور رحيم |
| | | کسانی که کارهای زشتی (چون کفر و معاصی) انجام دهند و سپس توبه کنند و (از آنها دست بکشند و به سوی خدا برگردند و حقیقةً) ایمان بیاورند، خدای تو بعد از آن (توبه که با بودن ایمان پذیرفتنی است، نسبت بدانان) بس آمرزنده و مهربان است (و ایشان را به درگاه خود میپذیرد و از اشتباهات و گناهانشان در میگذرد). [[«آمَنُوا»: ذکر خاصّ بعد از عام است. چرا که توبه از کفر و معاصی، خود ایمان بشمار است. «مِن بَعْدِهَا»: ضمیر (ها) در اوّلی به سیّئات، و در دومی به توبه برمیگردد. «إِنَّ رَبَّکَ ...»: این جمله خبر (الَّذِینَ) است و ضمیر عائد محذوف است. تقدیر چنین میشود: إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِها لَغَفُورٌ لَّهُمْ، رَحِیمٌ بِهِمْ.]] |
|
1108 | 7 | 154 | ولما سكت عن موسى الغضب أخذ الألواح وفي نسختها هدى ورحمة للذين هم لربهم يرهبون |
| | | هنگامی که خشم موسی فرو نشست، الواح (تورات را از زمین) برگرفت، الواحی که در نوشتههای آن سراسر هدایت و رحمت برای کسانی بود که از پروردگار خود میترسیدند. [[«سَکَتَ»: خاموش شد. فرو نشست. «فِی نُسْخَتِهَا»: در نوشتههای آن. نُسْخه به معنی منسوخ، یعنی مکتوب است. «یَرْهَبُونَ»: میترسند. میهراسند.]] |
|
1109 | 7 | 155 | واختار موسى قومه سبعين رجلا لميقاتنا فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل وإياي أتهلكنا بما فعل السفهاء منا إن هي إلا فتنتك تضل بها من تشاء وتهدي من تشاء أنت ولينا فاغفر لنا وارحمنا وأنت خير الغافرين |
| | | (سپس خداوند به موسی دستور داد برای معذرتخواهی و توبه از کردار گوسالهپرستان قوم، همراه گروهی از بنیاسرائیل به میعادگاه او بیایند) و موسی هفتاد مرد را از میان قوم خود (به نمایندگی از سوی آنان) برای میعادگاه ما برگزید (و ایشان را به کوه طور برد. در آنجا زمینلرزهای درگرفت). هنگامی که زمین لرزه آنان را فراگرفت، موسی گفت: پروردگارا! اگر میخواستی میتوانستی آنان و مرا پیش از این نیز هلاک کنی (تا بنیاسرائیل هلاک آنان را خود میدیدند. ولی اینک مرا به قتل ایشان متّهم میسازند). آیا ما را به سبب کاری که بیخردان ما کردهاند هلاک میسازی؟ (خداوندا! ما را به گناه آنان مگیر). این (درخواست نابهجای رؤیت، یا وقوع زلزله، یا کار گوسالهپرستی) جز آزمایش تو چیز دیگری نیست که به سبب آن (برابر قوانین و سنن یزدان و گسترده در پهنهی جهان) هر کس را بخواهی (و مستحقّ بدانی) گمراه میسازی، و هر کس را بخواهی (و شایسته بدانی) هدایت میکنی. تو سرپرست ما هستی. پس بر ما ببخشای و به ما رحم فرمای، چرا که تو بهترین آمرزندگانی. [[«قَوْمَهُ»: از قوم خود. حرف جرّ (مِنْ) از اوّل آن حذف شده است و تقدیر چنین بوده است: مِن قَوْمِهِ. «إِنْ هِیَ»: نیست آن. واژه (إِنْ) نافیه است، و مرجع (هِیَ) فِتْنَة به معنی امتحان، فَعْلَة به معنی کار، مَسْأَلَةُ الإِرَاءَة به معنی درخواست خود را نشان دادن است که همه محذوف است و از سیاق پیدا است، و یا این که مرجع (هِیَ) رَجْفَة مذکور است. «إِیَّایَ»: مرا. «فِتْنَتُکَ»: آزمایش تو.]] |
|
1110 | 7 | 156 | واكتب لنا في هذه الدنيا حسنة وفي الآخرة إنا هدنا إليك قال عذابي أصيب به من أشاء ورحمتي وسعت كل شيء فسأكتبها للذين يتقون ويؤتون الزكاة والذين هم بآياتنا يؤمنون |
| | | و برای ما در این دنیا و آن دنیا (زندگی) نیکی مقرّر دار (که سَروری و توفیق طاعت در این سرای، و سعادت ناشی از رضایت و عنایت تو در آن سرای است) چرا که ما (توبه نمودهایم و) به سوی تو بازگشت کردهایم. (خدا بدو) گفت: عذاب خود را به هرکس که (گناه کند و توبه نکند و خود) بخواهم میرسانم، و رحمت من هم همهچیز را در برگرفته (و در این سرای شامل کافر و مؤمن میگردد، امّا در آن سرای) آن را برای کسانی مقرّر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیات (کتابهای آسمانی و نشانههای گسترهی جهانی) ایمان بیاورند. [[«اُکْتُبْ»: مقدّر فرما. تفضّل و عطاء فرما. «هُدْنَا»: بازگشتیم. توبه کردیم.]] |
|