نتائج البحث: 6236
|
ترتيب الآية | رقم السورة | رقم الآية | الاية |
1092 | 7 | 138 | وجاوزنا ببني إسرائيل البحر فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم قالوا يا موسى اجعل لنا إلها كما لهم آلهة قال إنكم قوم تجهلون |
| | | بنیاسرائیل را (از دست فرعون و فرعونیان نجات دادیم و سالم) از دریا (ی قلزم نزد خلیج سویس) گذراندیم. (در مسیر خود) به گروهی رسیدند که بتهائی داشتند و مشغول پرستش آنها بودند. (در این هنگام بنیاسرائیل به موسی) گفتند: ای موسی! برای ما معبودی بساز (تا به پرستش آن بپردازیم) همان گونه که آنان دارای معبودهائی هستند (و به پرستش آنها مشغول میباشند! موسی) گفت: شما گروه نادانی هستید (و نمیدانید عبادت راستین چیست و خدائی که باید پرستیده شود کیست). [[«جَاوَزْنَا»: عبور دادیم. «الْبَحْرَ»: مراد دریای قلزم یا احمر نزد خلیج سویس فعلی است. «یَعْکُفُونَ»: مواظب عبادت و ملازم پرستش بودند.]] |
|
1093 | 7 | 139 | إن هؤلاء متبر ما هم فيه وباطل ما كانوا يعملون |
| | | اینان (را که میبینید به بتپرستی مشغولند) کارشان (مایهی) هلاک و نابودی (خودشان و معبودهایشان) است، و آنچه میسازند و میکنند پوچ و نادرست است. [[«مُتَبَّرٌ»: نابودشده و ویران گشته. اسم مفعول از مصدر (تتبیر) به معنی تدمیر و تخریب و هلاککردن است (نگا: اسراء / 7). خبر مقدّم برای (ما) و جمله (مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ) خبر (إِنَّ) است. «بَاطِلٌ»: زائل و مضمحل. پوچ و نادرست. «مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»: بتهائی که میسازند. عبادتی که میکنند.]] |
|
1094 | 7 | 140 | قال أغير الله أبغيكم إلها وهو فضلكم على العالمين |
| | | (سپس) گفت: آیا جز خدا (که آفریدگار همهی کائنات است) معبودی برای شما جستجو کنم؟! و حال آن که او است که شما را (با دادن زمین فراوان) بر مردمان (همعصرتان) برتری داده است. [[«أَبْغِیکُمْ»: برای شما بطلبم. «فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ»: مراد تفضیل آنان بر دیگر مردمان همعصر به وسیله دادن نعمت فراوان بدانان و تجدید یگانهپرستی و آئین و سنّت پیغمبران در میانشان است.]] |
|
1095 | 7 | 141 | وإذ أنجيناكم من آل فرعون يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم ويستحيون نساءكم وفي ذلكم بلاء من ربكم عظيم |
| | | به خاطر بیاورید زمانی را که از (دست جور فرعون و) فرعونیان شما را نجات دادیم. آنان که به شما بدترین عذاب را میرساندند، (و شما را به کارهای طاقتفرسا میگماشتند و همچون حیوانتان میانگاشتند). پسرانتان را میکشتند (تا نسل شما کم شود) و دخترانتان را (برای خدمتکاری خود) زنده نگاه میداشتند. در این (شکنجه و آزار فرعون و فرعونیان، و نجات بخشیدنتان از آن) آزمایش بزرگی برایتان از جانب پروردگارتان بود. [[«یَسُومُونَکُمْ»: به شما میرساندند و میچشاندند. «سُوءَالْعَذَابِ»: بدترین عذاب و شکنجه. «بَلآءٌ»: امتحان و آزمایش.]] |
|
1096 | 7 | 142 | وواعدنا موسى ثلاثين ليلة وأتممناها بعشر فتم ميقات ربه أربعين ليلة وقال موسى لأخيه هارون اخلفني في قومي وأصلح ولا تتبع سبيل المفسدين |
| | | ما با موسی وعده گذاشتیم (که برای پرورش خود و دریافت پیام سهمگین آسمانی) سیشب (به مناجات و عبادت بپردازد) و (سپس برای پختگی کامل) ده شب بر آنها افزودیم و بدینوسیله مدّت (راز و نیاز و سوز و ساز با) پروردگارش چهل شب تمام شد. موسی (پیش از این که عازم عبادت و مناجات خدا شود) به برادر خود هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و اصلاحگر بوده و از راه و روش تباهکاران پیروی مکن. [[«وَاعَدْنَا»: وعده گذاشتیم. وعده دادیم. «تَمَّ»: تمام شد. تکمیل گردید. «مِیقَاتُ»: مدّت تعیین شده. وقت معیّن. «أَرْبَعِینَ»: حال واژه (مَعْدُوداً) محذوف، ظرف، و مفعولبه ذکر کردهاند، و برخی (تَمَّ) را به معنی (صَارَ) و (أَرْبَعینَ) را خبر آن دانستهاند. «أُخْلُفْنِی»: جانشین من باش.]] |
|
1097 | 7 | 143 | ولما جاء موسى لميقاتنا وكلمه ربه قال رب أرني أنظر إليك قال لن تراني ولكن انظر إلى الجبل فإن استقر مكانه فسوف تراني فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا وخر موسى صعقا فلما أفاق قال سبحانك تبت إليك وأنا أول المؤمنين |
| | | هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (و کلامی را شنید که به کلام کسی نمیماند، خواست ذاتی را هم ببیند که چیزی مثل او نیست. لذا) عرض کرد: پروردگارا! (خویشتن را) به من بنمای تا تو را ببینم (و جمال والای تو را بنگرم. تا افتخار گفتار و دیدار نصیبم گردد. خدایش بدو) گفت: (تو با این بنیهی آدمی و در این جهان مادی تاب دیدار مرا نداری و) مرا نمیبینی. ولیکن (برای اطمینان خاطر از این که تاب دیدن مرا نداری) به کوه (که همچون تو ماده و بسی نیرومندتر از تو است) بنگر، اگر (در برابر تجلّی ذات من) بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. امّا هنگامی که پروردگارش خویشتن به کوه نمود، آن را درهم کوبید و موسی بیهوش و نقش زمین گردید. وقتی که به هوش آمد گفت: پروردگارا! تو منزّهی (از آن که با چشمان سر قابل رؤیت باشی. بلکه این چشمان دل و خِردند که میتوانند تو را مشاهده کنند). من (از این پرسش پشیمانم و) به سوی تو برمیگردم و من نخستینِ مؤمنان (به عظمت و جلال یزدان در این زمان) هستم. [[«أَرِنِی»: به من نشان بده. مفعول دوم آن (ذاتَکَ) یا (نَفْسَکَ) محذوف است. «لَن تَرَانِی»: مراد این است که مرا در این جهان نمیبینی، و یا این که هرگز مرا نمیبینی (نگا: تفسیرالمنار، جلد 9، صفحه 149 - 178). «تَجَلَّی»: جلوهگر شد. برخی گفتهاند: مراد ظهور ذات باری است و کیفیّت آن بر ما مجهول است. بعضی هم گفتهاند: مراد جلوه پرتوی از قدرت الهیاست. «دَکّاً»: درهم کوبیده. با زمین یکسان شده (نگا: کهف / 98). مصدر است و به عنوان اسم مفعول یعنی (مَدْکُوکاً) به کار رفته است. «خَرَّ»: فرو افتاد. «صَعِقاً»: مدهوش افتاده. از حال رفته و بر زمین نقش بسته. «أَفَاقَ»: به هوش آمد. «اَوّلُ الْمُؤْمِنِینَ»: مراد نخستینِ مؤمنان در روزگار خودش است. یا نخستینِ مؤمنان به مسأله عدم رؤیت خدا در این سرا است.]] |
|
1098 | 7 | 144 | قال يا موسى إني اصطفيتك على الناس برسالاتي وبكلامي فخذ ما آتيتك وكن من الشاكرين |
| | | خدا گفت: ای موسی! من تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم (با تو از فراسوی حجاب و بدون واسطه) بر مردمان (همعصری که مأموریّت تبلیغ احکام آسمانی بدانان داری) برگزیدم، پس آنچه به تو دادهام (یعنی توراتی را که به دست تو سپردهام، محکم) برگیر و از زمرهی شکرگزاران (نعمت یزدان) باش. [[«إِصْطَفَیْتُکَ»: تو را برگزیدهام. «رِسَالاتِ»: جمع رسالت، چیزهائی که پیغمبر را مأمور تبلیغ آنها میکنند (نگا: اعراف / 62). «کَلامِ»: سخنگفتن.]] |
|
1099 | 7 | 145 | وكتبنا له في الألواح من كل شيء موعظة وتفصيلا لكل شيء فخذها بقوة وأمر قومك يأخذوا بأحسنها سأريكم دار الفاسقين |
| | | و برای او در الواح (تورات) از هرچیز (که مورد نیاز بنیاسرائیل از نصائح و حِکَم و احکام حلال و حرام بود) نوشتیم، تا پند و اندرز (زندگی) و روشنگر همه چیز (در امر تکالیف دینی و وظائف شرعی ایشان) باشد. (بدو گفتیم: این) الواح را با تاب و توان برگیر (و با نشاط فراوان و تلاش بیامان، مانند دیگر پیغمبران أُولُوالعزم، در تبلیغ آنها دامن همّت به کمر بزن) و به قوم خود (یعنی بنیاسرائیل) فرمان بده نیکوترین آنها را به کار بندند. (مثلاً عفو را بر قصاص، صبرکردن را بر پیروزشدن، آسان گرفتن را بر سخت گرفتن، و بالأخره آنچه را که دارای اجر بیشتر است بر چیزی ترجیح دهند که از ثواب کمتری برخوردار است). به زودی سرزمین گنهکاران (نافرمان و خارجشدگانِ از دستور یزدان، از قبیل: عاد و ثمود و قوم لوط) را به شما نشان میدهیم (تا بنگرید و عبرت گیرید و بدانید که اگر چون ایشان شوید، سرانجام تأسّفانگیزی همچون آنان خواهید داشت و به شما هم همان میرسد که بدیشان رسیده است). [[«أَلْوَاح»: جمع لَوح، آنچه بر آن چیزی نویسند. چگونگی و جنس و تعداد این الواح بر ما مجهول است. «مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلاً»: به عنوان اندرز و توضیح. بدل از جار و مجرور است. «سَأُرِیکُمْ»: به شما نشان خواهمداد.]] |
|
1100 | 7 | 146 | سأصرف عن آياتي الذين يتكبرون في الأرض بغير الحق وإن يروا كل آية لا يؤمنوا بها وإن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا وإن يروا سبيل الغي يتخذوه سبيلا ذلك بأنهم كذبوا بآياتنا وكانوا عنها غافلين |
| | | از (اندیشیدن دربارهی نشانههای موجود در آفاق و انفس و از فهمکردن) آیات خود کسانی را باز میدارم که در زمین به ناحق تکبّر میورزند (و خویشتن را بالاتر از آن میدانند که آیات ما را بپذیرند و راه انبیاء را در پیش گیرند)، و اگر هر نوع آیهای (از کتاب آسمانی و هرگونه معجزهای از پیغمبران و هر قسم نشانهای از نشانههای جهانی) را ببینند بدان ایمان نمیآورند، و اگر راه هدایت (و رستگاری) را ببینند آن را راه خود نمیگیرند، و چنان که راه گمراهی را ببینند آن را راه خود میگیرند، این (انحراف از جادهی شریعت خدا) هم بدان سبب است که آیات ما را تکذیب کرده و از آنها غافل و بیخبر گشتهاند. [[«سَأَصْرِفُ»: منصرف خواهم ساخت. راه آنان را تغییر خواهم داد. «بِغَیْرِ الْحَقِّ»: به ناحق. ذکر این قید برای تأکید است؛ زیرا که تکبّر بر دیگران و خویشتن برتر گرفتن از پذیرش فرمان یزدان، همیشه نادرست است (نگا: بقره / 61). «الرُّشْدِ»: هدایت. عکس گمراهی (نگا: بقره / 256، جنّ / 2). «الْغَیِّ»: گمراهی. «ذلِکَ»: یکایک این انحرافات و امور ناپسند، از ایشان سر میزند به سببِ.]] |
|
1101 | 7 | 147 | والذين كذبوا بآياتنا ولقاء الآخرة حبطت أعمالهم هل يجزون إلا ما كانوا يعملون |
| | | کسانی که آیات (کتاب خواندنیِ آسمانی و دیدنیِ جهانی) ما را تکذیب می دارند و به ملاقات (خدا در قیامت و به زندهشدن بعد از مرگ و حساب و کتاب) آخرت ایمان نمیآورند، اعمال (نیکی که انجام دادهاند برباد میرود و باطل و) بیهوده میشود. مگر چنین کسانی جز در برابر کارهائی که کردهاند (و معاصی و کفری که ورزیدهاند) پاداش داده میشوند؟ [[«لِقَآءِ»: ملاقات. رویاروی شدن. مراد رستاخیز و حاضرشدن برای حساب و کتاب در پیشگاه خدا است. «حَبِطَتْ»: هدر رفت و ضائع شد. برباد رفت. «هَلْ یُجْزَوْنَ»: مراد این است که کارهای خوبشان هدر میرود و تنها کیفر اعمال بدشان نصیبشان میشود.]] |
|